داستانى عجیب از انسانى عجیب‏ - رهبرم سید علی
سفارش تبلیغ
صبا ویژن

                           رهبرم سید علی


 از ابوالقاسم قشیرى نقل شده:

در بادیه زنى را تنها دیدم. گفتم: کیستى؟ جواب داد:

[وَ قُلْ سَلامٌ فَسَوْفَ یَعْلَمُونَ‏].

قران مجید

بنابراین از آنان روى بگردان و سلام جدایى [را به آنان‏] بگو، پس [سرانجام شقاوت بار خود و نتیجه کفر و عنادشان را] خواهند دانست.

از قرائت آیه فهمیدم که مى‏گوید: اول سلام کن سپس سؤال کن که سلام علامت ادب و وظیفه وارد بر مورود است.

به او سلام کردم و گفتم: در این بیابان آن هم با تن تنها چه مى‏کنى؟ پاسخ داد:

[مَنْ یَهْدِ اللَّهُ فَما لَهُ مِنْ مُضِلٍ‏].

و هر که را خدا هدایت کند، او را هیچ گمراه‏کننده‏اى نخواهد بود.

از آیه شریفه دانستم راه را گم کرده ولى براى یافتن مقصد به حضرت حق جلّ و علا امیدوار است.

گفتم: جنّى یا آدم؟ جواب داد:

[یا بَنِی آدَمَ خُذُوا زِینَتَکُمْ عِنْدَ کُلِّ مَسْجِدٍ].

اى فرزندان آدم! [هنگام هر نماز و] در هر مسجدى، آرایش و زینتِ [مادى و معنوى خود را متناسب با آن عمل و مکان‏] همراه خود برگیرید.

از قرائت این آیه درک کردم که از آدمیان است.

گفتم: از کجا مى‏آیى؟ پاسخ داد:

[یُنادَوْنَ مِنْ مَکانٍ بَعِیدٍ].

اینانند که [گویى‏] از جایى دور ندایشان مى‏دهند.

از خواندن این آیه پى بردم که از راه دور مى‏آید.

گفتم: کجا مى‏روى؟ جواب داد:

[وَ لِلَّهِ عَلَى النَّاسِ حِجُّ الْبَیْتِ مَنِ اسْتَطاعَ إِلَیْهِ سَبِیلًا].

و خدا را حقّى ثابت و لازم بر عهده مردم است که [براى اداى مناسک حج‏] آهنگ آن خانه کنند، [البته‏] کسانى که [از جهت سلامت جسمى و توانمندى مالى و باز بودن مسیر] بتوانند به سوى آن راه یابند.

فهمیدم قصد خانه خدا دارد.

گفتم: چند روز است حرکت کرده‏اى؟ پاسخ داد:

[وَ لَقَدْ خَلَقْنَا السَّماواتِ وَ الْأَرْضَ وَ ما بَیْنَهُما فِی سِتَّةِ أَیَّامٍ‏].

همانا ما آسمان ها و زمین و آنچه را میان آن‏هاست در شش روز آفریدیم، و هیچ رنج و درماندگى به ما نرسید.

فهمیدم شش روز است از شهر خود حرکت کرده و به سوى مکه معظّمه مى‏رود.

پرسیدم: غذا خورده‏اى؟ جواب داد:

[وَ ما جَعَلْناهُمْ جَسَداً لا یَأْکُلُونَ الطَّعامَ‏].

و آنان را جسدهایى که غذا نخورند قرار ندادیم، و جاویدان هم نبودند [که از دنیا نروند.].

پى بردم که در این چند روز غذا نخورده است.

به او گفتم: عجله کن تا تو را به قافله برسانم جواب داد:

[لا یُکَلِّفُ اللَّهُ نَفْساً إِلَّا وُسْعَها].

خدا هیچ کس را جز به اندازه توانایى‏اش تکلیف نمى‏کند.

فهمیدم که به اندازه من در مسئله حرکت و تندروى قدرت ندارد.

به او گفتم: بر مرکب من در ردیف من سوار شو تا به مقصد برویم پاسخ داد:

[لَوْ کانَ فِیهِما آلِهَةٌ إِلَّا اللَّهُ لَفَسَدَتا].

اگر در آسمان و زمین معبودانى جز خدا بود بى‏تردید آن دو تباه مى‏شد.

معلومم شد که تماس بدن زن و مرد در یک مرکب یا یک خانه یا یک محل موجب فساد است، به همین خاطر از مرکب پیاده شدم.

به او گفتم: شما به تنهایى بر مرکب سوار شو.

چون بر مرکب قرار گرفت گفت:

[سُبْحانَ الَّذِی سَخَّرَ لَنا هذا وَ ما کُنَّا لَهُ مُقْرِنِینَ‏].

منزّه [از هر عیب و نقصى‏] است کسى که این [وسایل سوارى‏] را براى ما مسخّر و رام کرد، در حالى که ما را قدرت مسخّر کردن آن‏ها نبود.

چون این آیه را قرائت کرد فهمیدم در مقام شکر حق برآمده و از عنایت خداوند عزیز، سخت خوشحال است.

وقتى به قافله رسیدیم گفتم: در این قافله آشنایى دارى جواب داد:

[وَ ما مُحَمَّدٌ إِلَّا رَسُولٌ قَدْ خَلَتْ مِنْ قَبْلِهِ الرُّسُلُ‏].

و محمّد جز فرستاده‏اى از سوى خدا که پیش از او هم فرستادگانى [آمده و] گذشته‏اند.

[یا یَحْیى‏ خُذِ الْکِتابَ بِقُوَّةٍ].

اى یحیى! کتاب را به قوت و نیرومندى بگیر.

[یا مُوسى‏ إِنِّی أَنَا اللَّهُ‏].

اى موسى! یقیناً منم خدا پروردگار جهانیان.

[یا داوُدُ إِنَّا جَعَلْناکَ خَلِیفَةً فِی الْأَرْضِ‏].

[و گفتیم:] اى داود! همانا تو را در زمین جانشین [و نماینده خود] قرار دادیم.

از قرائت این چهار آیه دانستم چهار آشنا به نام‏هاى محمد و یحیى و موسى و داود در قافله دارد.

چون آن چهار نفر نزدیک آمدند، این آیه را خواند:

[الْمالُ وَ الْبَنُونَ زِینَةُ الْحَیاةِ الدُّنْیا].

مال و فرزندان، آرایش و زیور زندگى دنیا هستند.

فهمیدم این چهار نفر پسران اویند.

به آنان گفت:

[یا أَبَتِ اسْتَأْجِرْهُ إِنَّ خَیْرَ مَنِ اسْتَأْجَرْتَ الْقَوِیُّ الْأَمِینُ‏].

اى پدر! او را استخدام کن؛ زیرا بهترین کسى که استخدام مى‏کنى آن کسى است که نیرومند و امین باشد [و او داراى این صفات است.]

از قرائت این آیه فهمیدم به فرزندانش مى‏گوید: به این مرد زحمت کشیده امین مزد بدهید.

چون فرزندانش به من مقدارى درهم و دینار دادند و او حس کرد کم است این آیه را خواند:

[وَ اللَّهُ یُضاعِفُ لِمَنْ یَشاءُ].

و خدا براى هر که بخواهد چند برابر مى‏کند.

یعنى به مزد او اضافه کنید.

از وضع آن زن، سخت به تعجّب آمده بودم. به فرزندانش گفتم: این زن با کمال که نمونه او را ندیده بودم و نشنیده بودم کیست؟ جواب دادند: اى مرد! این زن حضرت فضّه خادمه حضرت زهرا علیها السلام است که بیست سال است خارج از قرآن سخن نگفته است!!

آرى، قرآن، احسن سخن و احسن قصص و احسن قانون است که هر کس در تمام امور زندگى هماهنگ با این کتاب باشد داراى احسن قول و احسن عمل و احسن اخلاق و احسن اجر و مزد است‏ .

معارف قرآن /گردآوری:گروه قرآن سایت تبیان زنجان






نوشته شده در تاریخ چهارشنبه 91 فروردین 30 توسط محمد
طبقه بندی: اجتماعی


با کلیک بر روی 1+ ما را در گوگل محبوب کنید