فروردین 91 - رهبرم سید علی
سفارش تبلیغ
صبا ویژن

                           رهبرم سید علی


مکتبی بودن

مهمترین ویژگی بسیج ایمان به خدا و اعتقاد قلبی و باور درونی به خالق یکتا است. ایمان به خدا رابطه مستحکم نیروهای بسیجی با حق تعالی است زیرا بسیج رضایت حق تعالی را مبنای حرکت و فعالیت خود می داند. بنابراین مهمترین مشخصه بسیجی مکتبی بودن آن است. جهاد همه جانبه در راه خدا، نگهبانی از انقلاب ، دستاوردهای نظام مقدس اسلامی از دیگر جنبه های مکتبی بودن نیروهای بسیجی است.

خصوصیات بسیجی

اطاعت از ولایت فقیه

اطاعت از ولایت فقیه و تبعیت پذیری از رهبری نظام یکی از شاخص ترین ویژگی های بسیج است. بسیج تابع محض ولایت فقیه است و سعادت خود و جامعه را در پیروی از ولایت فقیه می داند، زیرا از معمار انقلاب و موسس بسیج آموخته است که ««من به همه ملت، به همه قوای انتظامی اطمینان می دهم که امر دولت اسلامی اگر بانظارت فقیه و ولایت فقیه باشد، آسیبی بر این مملکت وارد نخواهد شد.»
 

اخلاص

بسیج عاشق خدا است و اخلاص به خدا مهمترین خصوصیات و ویژگی بسیجیان است. زیباترین حرکت بسیجیان خمینی و فعالیت بسیجیان ، داشتن رنگ خدائی در کارها است. برای همین است که امام بسیجیان ، خمینی کبیر (ره) فرموده اند:
” بسیج لشکر مخلص خدا است که دفتر تشکیل آن را همه مجاهدان از اولین تا آخرین امضاء نموده اند.“
مساله اخلاص بسیار دقیق و ظریف است که قبولی اعمال بستگی به مقدار خلوص انسان دارد و هر چه اخلاص بیشتر و کاملتری داشته باشد، عمل او ارزشمندتر است . امام صادق علیه السلام در ضرورت توجه به موضوع اخلاص می فرمایند:
” هیچ نعمتی بالاتر از این نیست که در دل بنده چیزی جز خدا نباشد.“
 

ادامه مطلب




نوشته شده در تاریخ جمعه 91 فروردین 18 توسط محمد



شهید «حسین رشیدی‌فر» از 10 سالگی هوای جبهه را در سر می‌پروراند تا اینکه در 13

سالگی، رضایتنامه اعزام به جبهه را گرفت.

شهید حسین رشیدی‌فر در 20 اسفند سال 1349 مطابق با اول محرم سال1390ه.ق.در استان

تهران چشم به جهان گشود و در 18 ماهگی به همراه خانواده به یزد رفت.

او در مهر سال 55 وارد دبستان شد، هنوز 2 سال از دوران تحصیلش نمی‌گذشت که انقلاب

شکوهمند اسلامی در سال 57 اوج گرفت. وی با اینکه 8 سال بیشتر نداشت در تمام تظاهرات‌،

بچه‌های همسن و سال خود را بسیج کرد و در سراسر کوچه با هم شعارهایی علیه

 حکومت شاه سر می‌دادند.

 با شروع جنگ تحمیلی عراق علیه ایران، شهید حسین رشیدی‌فر با شنیدن اخباری

 از جنایت صدام و بعثیان، با اینکه 10 سال و چند ماه بیش نداشت، هوای جبهه را

 در سر می‌پروراند.

وی پس از پایان دوره تحصیلی مقطع ابتدایی، برای ادامه تحصیل در مهر سال 60

 در مدرسه راهنمایی «مدرس» شروع به تحصیل کرد و در این زمان

در کلاس‌های آموزش‌ نظامی نیز شرکت می‌کرد.

براساس این گزارش، شهید رشیدی‌فر در سال دوم راهنمایی پس از گذراندن حدود 4 ماه

 از کلاس‌های نظامی توانست در 20 دی‌ سال 62 از مادرش رضایتنامه

اعزام به جبهه رابگیرد.

تاریخ تولد شهید رشیدی‌فر در شناسنامه سال 49 قید شده بود که به سال 45 تبدیل کرد

 و با بسیج دانش‌آموزی راهی جبهه‌های حق علیه باطل شد.

وی پس از 2 ماه خدمت در جبهه به منزل بازگشت و تا پایان سال تحصیلی

در استان یزد ماند.

سال 63 در مدرسه رزمندگان برای کلاس سوم راهنمایی ثبت‌ نام کرد

 اما دائماً می‌گفت «زکات جسم ما، حضور سالی 3 ماه در جبهه است.»

تا اینکه دوباره عازم جبهه شد و در 15 مرداد سال 64 در عملیات قدس 5

در منطقه هورالعظیم به درجه شهادت نائل آمد.

شهید رشیدی‌فر در 16 سالگی روحیه مردی 40 ساله را داشت.

همرزم شهید دانش‌آموز گفت:


ادامه مطلب




نوشته شده در تاریخ پنج شنبه 91 فروردین 17 توسط محمد



یا صاحب الزمان عج


آیت الله سید مسلم موسوی خلخالی می فرمایند:در محضر مبارک حضرت آیت الله العظمی بروجردی رحمه الله و با حضور عده ای از علما نشسته بودیم که به حضرت آیت الله عرض شد:خانمی که اخیرا از عتبات عالیات برگشته اند اصرار دارند برای بیان مطلبی به محضر مبارکتان برسند.
آقا پس از مکثی فرمودند :اگر اصرار دارند اشکالی ندارد,بیایند.
پس از لحظاتی خانمی با وقار و حجاب کامل مشرف شده و اظهار داشت که با جمعی از مومنین به زیارت عتبات مقدسه در عراق رفته بودیم,پس از زیارت حضرت سیدالشهدا علیه السلام و سایر شهدا مشتاق زیارت مرقد جناب حر علیه السلام شدم و چون نمیخواستم کسی را برای همراهی خود مجبور کنم,تصمیم گرفتم به تنهایی به آنجا مشرف شوم,لذا در کنار خیابان منتظر رسیدن تاکسی شدم و دقایقی نگذشت که یک تاکسی جلوی پای من ترمز کرد .از راننده درخواست کردم تا دربست مرا به بارگاه جناب حر برساند.راننده موافقت کرد و من در صندلی عقب سوار شدم و ماشین راه افتاد.کمکم از شهر کربلا خارج و از آن دور شدیم.
پس از طی مسافتی در خارج از شهر ,ناگهان تاکسی به راه انحرافی رفت و در یک جاده سربالایی از دور تپه ای دیده میشد که بنظر میرسید مقصد همانجا باشد.


ادامه مطلب




نوشته شده در تاریخ پنج شنبه 91 فروردین 17 توسط محمد



نام : مریم فرهانیان 1

تولد : 24 دی ماه سال 1342

محل تولد : آبادان در خانواده‌ای متوسط و مذهبی

تاریخ شهادت : 13 مرداد ماه  1363

محل شهادت : گلستان شهداء آبادان در اثر اصابت خمپاره دشمن

محل دفن : گلزار شهدای آبادان

وصیت نامه شهیده مریم فرهانیان

بسم الله الرّحمن الرّحیم و به نستعین انّه خیر ناصر و معین



وصیتم را با نام خدا، این بزرگترین بزرگترها، آن یگانه مطلق، این فریادرس مستضعفان، این در هم کوبنده کاخ ستمگران و یزیدیان، این منجی حق و عدالت، این فرستاده ی قرآن، این شنونده غم ها، این مشکل گشای دردها و ... شروع می کنم.

اول از هر چیز از انقلاب اسلامی ایران به رهبری امام خمینی به اندازه فهم خودم و وظایفم که بر دوش دارم بگویم، انقلابی که با دادن خون هزاران شهید و هزاران معلول به اولین مرحله پیروزی خود رسید. انقلابی که در آن مردم، اسلام را، این کامل ترین دین را مبنای کار خود قرار دادند و از آن الهام گرفتند و وحدتی را که به دست آورده بودند، با توجه به دین اسلام و رهبری قاطع امام آن را حفظ کردند.

ادامه مطلب




نوشته شده در تاریخ پنج شنبه 91 فروردین 17 توسط محمد



13. ابی الفداء (732هـ) :

وی در تاریخش می‌نویسد :
ثم إن أبا بکر بعث عمر بن الخطاب إلى علی ومن معه لیخرجهم من بیت فاطمة رضی الله عنها وقال إن أبوا فقاتلهم فأقبل عمر بشئ من نار على أن یضرم الدار فلقیته فاطمة رضی الله عنها وقالت إلى أین یا بن الخطاب أجئت لتحرق دارنا قال نعم أو تدخلوا فیما دخل فیه الأمة فخرج حتى أتى أبا بکر فبایعه .
وکذا نقله القاضی جمال الدین بن واصل وأسنده إلی ابن عبد ربّه المغربی .

تاریخ ابوالفداء، ج1، ص156 طبع مصر بالمطبعة الحسینیة .
ابو بکر عمر را به نزد علی و همراهیان وی فرستاد تا ایشان را از خانه فاطمه بیرون آورد ؛ و گفت اگر ممانعت کردند پس با ایشان جنگ بنما . پس عمر با مقداری آتش به سمت ایشان آمد تا خانه را به آتش بکشد . پس فاطمه علیها السلام او را دید و گفت به کجا می روی ای فرزند خطاب . آیا آمده ای که خانه ما را به آتش بکشی؟ گفت آری مگر اینکه همان کاری را بنمایید که مردم کردند . پس علی بیرون آمده به نزد ابا بکر رفت پس با وی بیعت نمود.

14 . صفدی (764هـ) :


انّ عمر ضرب بطن فاطمة یوم البیعة حتّى ألقت المحسن من بطنها.
الوافى بالوفیات ، ج5 ، ص347 .
عمر در روز بیعت به شکم فاطمه ضربه ای زد که منجر به سقط شدن محسن از شکمش شد .


حمله به خانه صدیقه ی کبری از دیدگاه اهل سنت


ادامه مطلب




نوشته شده در تاریخ پنج شنبه 91 فروردین 17 توسط محمد



4 . ابن قتیبه دینوری (212-276هـ) :
وإن أبا بکر رضی الله عنه تفقد قوما تخلفوا عن بیعته عند علی کرم الله وجهه ، فبعث إلیهم عمر ، فجاء فناداهم وهم فی دار علی ، فأبوا أن یخرجوا فدعا بالحطب وقال : والذی نفسه عمر بیده . لتخرجن أو لأحرقنها علی من فیها ، فقیل له : یا أبا حفص ، إن فیها فاطمة ؟ فقال : وإن
فی روایة أن عمر جاء إلى بیت فاطمة فی رجال من الأنصار ونفر قلیل من المهاجرین .

الامامة والسیاسة - ابن قتیبة الدینوری ، تحقیق الشیری - ج 1 - ص 30 .
ابی بکر به دنبال عده ای که حاضر نشده بودند با او بیعت کنند بود همان افرادی که نزد علی ( علیه السلام ) تجمع کرده بودند ، لذا عمر را به دنبال آنها فرستاد عمر سر رسید آنان را صدا کرد، ولى آنها اعتنایى نکرده و از خانه خارج نشدند. عمر هیزم خواست و گفت:
و الذى نفس عمربیده لتخرجنّ او لاحرقنّها على من فیها .


ادامه مطلب




نوشته شده در تاریخ پنج شنبه 91 فروردین 17 توسط محمد



1 . امام الحرمین جوینی (730هـ) :
از آن جایی که روایت جوینی اهمیت بیشتری داشت و نیز تصریح به مقتوله بودن صدیقه طاهره دارد ، ما نخست این روایت را نقل و بقیه روایات را بر طبق سال وفات صاحب کتاب ، می‌آوریم .
امام الحرمین جوینی « استاد ذهبی » از رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم این گونه روایت می کند :
روزی پیامبر صلی الله علیه وآله وسلم نشسته بود ، حسن بن علی بر او وارد شد ، دیدگان پیامبر که بر حسن افتاد ، اشک آلود شد ، سپس حسین بن علی بر آن حضرت وارد شد ، مجدداً پیامبر گریست . در پی آن دو ، فاطمه و علی علیهما السلام بر پیامبر وارد شدند ، اشک پیامبر با دیدن آن دو نیز جاری شد ، وقتی از پیامبر علت گریه بر فاطمه را پرسیدند ، فرمود :
وَ أَنِّی لَمَّا رَأَیْتُهَا ذَکَرْتُ مَا یُصْنَعُ بِهَا بَعْدِی کَأَنِّی بِهَا وَ قَدْ دَخَلَ الذُّلُّ فی بَیْتَهَا وَ انْتُهِکَتْ حُرْمَتُهَا وَ غُصِبَتْ حَقَّهَا وَ مُنِعَتْ‏ إِرْثَهَا وَ کُسِرَ جَنْبُهَا [وَ کُسِرَتْ جَنْبَتُهَا] وَ أَسْقَطَتْ جَنِینَهَا وَ هِیَ تُنَادِی یَا مُحَمَّدَاهْ فَلَا تُجَابُ وَ تَسْتَغِیثُ فَلَا تُغَاثُ ... فَتَکُونُ أَوَّلَ مَنْ یَلْحَقُنِی مِنْ أَهْلِ بَیْتِی فَتَقْدَمُ عَلَیَّ مَحْزُونَةً مَکْرُوبَةً مَغْمُومَةً مَغْصُوبَةً مَقْتُولَة .
فَأَقُولُ عِنْدَ ذَلِکَ اللَّهُمَّ الْعَنْ مَنْ ظَلَمَهَا وَ عَاقِبْ مَنْ غَصَبَهَا وَ ذَلِّلْ مَنْ أَذَلَّهَا وَ خَلِّدْ فِی نَارِکَ مَنْ ضَرَبَ جَنْبَهَا حَتَّى أَلْقَتْ وَلَدَهَا فَتَقُولُ الْمَلَائِکَةُ عِنْدَ ذَلِکَ آمِین‏ .

فرائد السمطین ج2 ، ص 34 و 35 .
زمانی که فاطمه را دیدم ، به یاد صحنه‌ای افتادم که پس از من برای او رخ خواهد داد ، گویا می‌بینم ذلت وارد خان? او شده ،‌ حرمتش پایمال گشته ، حقش غصب شده ، از ارث خود ممنوع گشته ، پهلوی او شکسته شده و فرزندی را که در رحم دارد ، سقط شده ؛ در حالی که پیوسته فریاد می‌زند : وا محمداه ! ؛ ولی کسی به او پاسخ نمی‌دهد ،‌ کمک می خواهد ؛ اما کسی به فریادش نمی‌رسد .
او اول کسی است که از خاندانم به من ملحق می‌شود ؛ و در حالی بر من وارد می‌شود که محزون ، گرفتار و غمگین و شهید شده است .
و من در اینجا می‌گویم : خدایا لعنت کن هر که به او ظلم کرده ، کیفر ده هر که حقش را غصب کرده ، خوار کن هر که خوارش کرده و در دوزخ مخلد کن هر که به پهلویش زده تا فرزندش را سقط کرده و ملائکه آمین گویند .

ذهبی در شرح حال امام الحرمین جوینی می گوید:
وسمعت من الامام المحدث الاوحد الاکمل فخر الاسلام صدر الدین ابراهیم بن محمد بن المؤید بن حمویه الخراسانی الجوینى ... وکان شدید الاعتناء بالروایة وتحصیل الاجزاء حسن القراءة ملیح الشکل مهیبا دینا صالحا .
تذکرة الحفاظ ج 4 ، ص 1505- 1506 ، رقم 24 .
از امام روایت کننده و حدیث گوی یگانه کامل فخر اسلام و صدر دین ابراهیم بن محمد بن الموید بن حمویه الخراسانی الجوینی روایت شنیدم ( درس گرفتم ) ... و وی بسیار به روایات و بدست آوردن کتب حدیثی اهمیت می داد خوش صدا و خوش سیما بود و شخص با هیبت و دین دار و صالحی بود .
سمعانی در مورد او می گوید :
کان أبو المعالی ، إمام الائمة على الاطلاق ، مجمعا على إمامته شرقا وغربا ، لم تر العیون مثله .
سیر أعلام النبلاء ج 18، ص 469، ترجمه امام الحرمین رقم 240.
ابو المعالی امام الحرمین جوینی بی قید و شرط امام تمامی ائمه و بزرگان علوم ( در زمینه های مختلف ) است ، تمامی علمای شرق و غرب بر امامت او اتفاق نظر دارند ، و تا کنون چشمها عالِمی مثل او ندیده اند .
2. ابن أبی شیبه (239هـ) :
وی که از استاتید محمد بن اسماعیل بخاری بوده ، در کتاب المصنف می‌گوید :
أنه حین بویع لأبی بکر بعد رسول الله ( ص ) کان علی والزبیر یدخلان على فاطمة بنت رسول الله ( ص ) فیشاورونها ویرتجعون فی أمرهم ، فلما بلغ ذلک عمر بن الخطاب خرج حتى دخل على فاطمة فقال : یا بنت رسول الله ( ص ) ! والله ما من أحد أحب إلینا من أبیک ، وما من أحد أحب إلینا بعد أبیک منک ، وأیم الله ما ذاک بمانعی إن اجتمع هؤلاء النفر عندک ، إن أمرتهم أن یحرق علیهم البیت ، قال : فلما خرج عمر جاؤوها فقالت : تعلمون أن عمر قد جاءنی وقد حلف بالله لئن عدتم لیحرقن علیکم البیت وأیم الله لیمضین لما حلف علیه ... .


المصنف ، ج8 ، ص 572 .
هنگامى که مردم با ابى بکر بیعت کردند ، على و زبیر در خانه فاطمه به گفتگو و مشاوره مى پرداختند ، و این مطلب به عمر بن خطاب رسید . او به خانه فاطمه آمد ، و گفت : اى دختر رسول خدا ! محبوب ترین فرد براى ما پدر تو است و بعد از پدر تو خود تو !!! ولى سوگند به خدا این محبت مانع از آن نیست که اگر این افراد در خانه تو جمع شوند من دستور دهم خانه را بر آنها بسوزانند .
این جمله را گفت و بیرون رفت ، وقتى على (علیه السلام) و زبیر به خانه بازگشتند ، دخت گرامى پیامبربه على (علیهم السلام) و زبیر گفت: عمر نزد من آمد و سوگند یاد کرد که اگر اجتماع شما تکرار شود ، خانه را بر شماها بسوزاند ، به خدا سوگند! آنچه را که قسم خورده است انجام مى دهد !

ابن أبی شیه سند روایت را این گونه نقل می‌کند :

حدثنا محمد بن بشر نا عبید الله بن عمر حدثنا زید بن أسلم عن أبیه أسلم
بررسی سند روایت :


حمله به خانه صدیقه ی کبری از دیدگاه اهل سنت



ادامه مطلب




نوشته شده در تاریخ پنج شنبه 91 فروردین 17 توسط محمد



حکایتی عجیب در توسل به فاطمه زهرا
در جلد هفتم گنجینه دانشمندان از مرحوم حجت الاسلام آخوند ملا عباس سیبویه یزدی نقل شده است که گفت:
من پسر عمویی به نام حاج شیخ علی داشتم که از علما و روحانیون یزد بود . یک سال آن مرحوم با چند نفر از دوستان یزدی برای تشرف به حج به کربلا مشرف شده و به منزل ما وارد شدند و پس از چند روز به مکه عزیمت نمودند . من بعد از انجام مراسم حج ، انتظار مراجعت پسر عمویم را داشتم ولی مدتها گذشت و خبری نشد. خیال کردم که از مکه برگشته و به یزد رفته است . تا اینکه روزی در حرم مطهر حضرت سیدالشهدا به دوستان و رفقای او برخوردم اصرار کردم مگر چه شده ، اگر فوت کرده است بگویید .
گفتند واقع قضیه این است که روزی حاج شیخ علی به عزم طواف مستحبی و زیارت خانه خدا ، از منزل بیرون رفت و دیگر نیامد . ما هر چه انتظار بردیم و درباره او تجسس کردیم ، از او خبری به دست نیاوردیم . مأیوس شده حرکت نمودیم و اینک اثاثیه او را با خود به یزد می بریم که به خانواده اش تحویل دهیم : احتمال می دهیم که اهل سنت او را هلاک کرده باشند . من از شنیدن این خبر بسیار متأثر شدم . بعد از چند سال روزی دیدم در منزل را می زنند . در را باز کردم ، دیدم پسر عموست . بسیار تعجب کردم و پس از معانقه و روبوسی گفتم : فلانی کجا بودی و از کجا می آیی ؟

حضرت زهرا


ادامه مطلب




نوشته شده در تاریخ پنج شنبه 91 فروردین 17 توسط محمد



در قرآن مجید بیش از ده آیه در مورد حجاب و حرمت نگاه به نامحرم وجود دارد. یکی از این آیات، آیه 59 سوره احزاب است:« یا ایهاالنبی قل لازواجک و بناتک و نساءالمومنین یدنین علیهن من جلابیبهن ذلک ادنی ان یعرفن فلا یوذین و کان الله غفورا رحیما» (ای پیامبر، به زنان و دخترانت و نیز به زنان مومنین بگو خود را بپوشانند تا شناخته نشوند و مورد اذیت قرار نگیرند. و خداوند بخشنده مهربان است( جلاب به معنای یک پوشش سراسری است؛ یعنی زن باید همه اندامش پوشیده باشد تا همچون گلی لطیف از دسترس هوسرانان مصون و محفوظ باشد. در سوره نور آیه 31 نیز مفصلا در مورد حجاب و حرمت نگاه به نامحرمان سخن به میان آمده است.

حجاب در قران

مفهوم و ابعاد حجاب در قرآن حجاب در لغت به معنای مانع، پرده و پوشش آمده است. استعمال این کلمه، بیش‎تر به معنی پرده است. این کلمه از آن جهت مفهوم پوشش می‎دهد که پرده، وسیله‎ی پوشش است، ولی هر پوششی حجاب نیست؛

ادامه مطلب




نوشته شده در تاریخ پنج شنبه 91 فروردین 17 توسط محمد



فاضل ارجمند,محب ولایت(آقای شیخ جعفر ابراهیمی)در نامه ای برایم نوشت:در سال 1415 ماه مبارک رمضان که جهت تبلیغ به اطراف شیراز رفته بودم,افطاری را در منزل آقای خداکرم زارع بودم و ایشان داستان زیر را نقل کردند:

(( یا صاحب الزمان))

همسر من بخاطر غده ای که در سر او پیدا شده بود,مدتی بود که به سردرد مبتلا بود,آن هم سر درد شدید,و دکتر ها از خوب شدن او مأیوس شده بودند و به اهل بیت عصمت و طهارت علیهم السلام مخصوصا وجود اقدس امام زمان-ارواحنا فداه- توسل پیدا کرد.یک روز خیلی ناراحت و افسرده در منزل نشسته بود که ناگاه صدای درب منزل بلند شد و سیدی نورانی وارد حیاط شدند.
این خانم وقتی سید بزرگوار را میبیند از علاقه ای که به سادات دارند می گوید:(ای آقا,من مبتلا به سردرد هستم که دکترها از خوب شدن من مأیوسند. شما از جدتان بخواهید که مرا شفا بدهد.من هم هر چه شما پول بخواهید به شما می دهم.)
 آقا در حالی که تبسم به لب داشتند فرمودند:((ما احتیاج به چیزی نداریم و آمده ایم برای شفای شما و شما خوب میشوید.پس از این هم هر کجا درمانده شدی بگو:یا صاحب الزمان))
بی اختیار فریاد زدم یا صاحب الزمان و بیهوش شدم .
وقتی به هوش آمدم متوجه شدم سرم در دامان زنان همسایه است.گفتند جریان چیست؟
از اول تا آخر داستان را برای آنها نقل کردم.بحمدالله از همان وقت دیگر سردردم برطرف شده و نگرانی از این جهت ندارم.
برگرفته:توسلات و کرامات امام زمان ارواحنا فداه ص 270






نوشته شده در تاریخ پنج شنبه 91 فروردین 17 توسط محمد
طبقه بندی: امام زمان عج


طول ناحیه در قالب بزرگتر از حد مجاز
با کلیک بر روی 1+ ما را در گوگل محبوب کنید