زندگی نامه دانش آموز شهید حسین رشیدی فر - رهبرم سید علی
سفارش تبلیغ
صبا ویژن

                           رهبرم سید علی


شهید «حسین رشیدی‌فر» از 10 سالگی هوای جبهه را در سر می‌پروراند تا اینکه در 13

سالگی، رضایتنامه اعزام به جبهه را گرفت.

شهید حسین رشیدی‌فر در 20 اسفند سال 1349 مطابق با اول محرم سال1390ه.ق.در استان

تهران چشم به جهان گشود و در 18 ماهگی به همراه خانواده به یزد رفت.

او در مهر سال 55 وارد دبستان شد، هنوز 2 سال از دوران تحصیلش نمی‌گذشت که انقلاب

شکوهمند اسلامی در سال 57 اوج گرفت. وی با اینکه 8 سال بیشتر نداشت در تمام تظاهرات‌،

بچه‌های همسن و سال خود را بسیج کرد و در سراسر کوچه با هم شعارهایی علیه

 حکومت شاه سر می‌دادند.

 با شروع جنگ تحمیلی عراق علیه ایران، شهید حسین رشیدی‌فر با شنیدن اخباری

 از جنایت صدام و بعثیان، با اینکه 10 سال و چند ماه بیش نداشت، هوای جبهه را

 در سر می‌پروراند.

وی پس از پایان دوره تحصیلی مقطع ابتدایی، برای ادامه تحصیل در مهر سال 60

 در مدرسه راهنمایی «مدرس» شروع به تحصیل کرد و در این زمان

در کلاس‌های آموزش‌ نظامی نیز شرکت می‌کرد.

براساس این گزارش، شهید رشیدی‌فر در سال دوم راهنمایی پس از گذراندن حدود 4 ماه

 از کلاس‌های نظامی توانست در 20 دی‌ سال 62 از مادرش رضایتنامه

اعزام به جبهه رابگیرد.

تاریخ تولد شهید رشیدی‌فر در شناسنامه سال 49 قید شده بود که به سال 45 تبدیل کرد

 و با بسیج دانش‌آموزی راهی جبهه‌های حق علیه باطل شد.

وی پس از 2 ماه خدمت در جبهه به منزل بازگشت و تا پایان سال تحصیلی

در استان یزد ماند.

سال 63 در مدرسه رزمندگان برای کلاس سوم راهنمایی ثبت‌ نام کرد

 اما دائماً می‌گفت «زکات جسم ما، حضور سالی 3 ماه در جبهه است.»

تا اینکه دوباره عازم جبهه شد و در 15 مرداد سال 64 در عملیات قدس 5

در منطقه هورالعظیم به درجه شهادت نائل آمد.

شهید رشیدی‌فر در 16 سالگی روحیه مردی 40 ساله را داشت.

همرزم شهید دانش‌آموز گفت:


"حسین رشیدی‌فر " با توجه به سن پایین در کارها

 خیلی جدی عمل می‌کرد؛ او در 16 سالگی، روحیه و وقار مردی 40 ساله را داشت.

"علی‌محمد فرشی " از همرزمان شهید دانش‌آموز "حسین رشیدی فر " است؛

او تا آخرین لحظات عمر با برکت "شهید رشیدی‌فر " همراه او بوده است و

 کظم غیظ و تواضع این شهید دانش‌آموز را از خصوصیات برجسته و

برگزیده وی عنوان می‌کند.

این گفت‌وگو را بخوانید:

* نحوه آشنایی شما با "حسین رشیدی‌‌فر " چگونه بود؟

اواخر خرداد سال 64 با "شهید حسین رشیدی‌فر " در منطقه هورالعظیم آشنا شدم؛

 برای آمادگی عملیات زنجیره‌ای قدس 5، در گردان امام‌علی(ع) با مسئولیت معاون گردان

 (شهید رمضان شفیعی)، فرمانده گروهان (شهید جعفر فرحی) و

 فرمانده دسته (شهید جلیل ساداتی) توجیه شدیم.

* چه مدتی با شهید رشیدی‌فر هم ‌رزم بودید؟

 حدود 2 ماه به طور مستمر با هم بودیم؛ در منطقه هورالعظیم، پل‌هایی با هدف جلوگیری

 از نشست زمین، ساخته شد؛ به علت باتلاقی بودن منطقه، فضای مانور وجود نداشت

 و همه ما به ناچار در چادرها به مدت 45 روز مستقر شدیم. 

* عملیات قدس 5 چگونه آغاز شد؟

 حدود 35 بلم با ظرفیت 2 نفر بود ولی به علت باریک بودن محور عملیاتی و

 مشکلات مربوطه، 4 نفر در هر بلم مستقر شدیم؛ ساعت 4 عصر به‌ طرف نیزارها

حرکت کردیم و ساعت 11 شب به محورعملیاتی رسیدیم؛ به طور ناگهانی متوجه شدیم

 نیروهای ارتش عراق نیزارهایی که امکان پنهان شدن در آنجا بود را بریده‌اند؛

ساعت 11 همان شب، عملیات با رمز «یا علی ادرکنی» به منظور تکمیل اهداف

عملیات قدس 1 و 2 درشرق "البوفیه "شروع شد.

ما با دشمن حدود 100 تا 150 متر فاصله داشتیم؛ درقسمت جلوی بلم، شهید حسین رشیدی‌فر

نشسته بود، شهید دهقان و شهید جعفری در وسط بلم و من هم آرپی‌چی‌زن بودم که

 قسمت عقب بلم نشسته بودم.

فاصله کمی با عراقی‌ها داشتیم، به‌طوری‌ که ارتش عراق باور نمی‌کرد

 ما تا این حد به آنها نزدیک شده‌ایم؛ 10 بلم از نیروهای گروهان ما، از روبرو

 دشمن را محاصره کرده و 25 بلم دیگر به صورت هلالی منطقه را محاصره کردند.

دشمن از روبرو حمله کرد، بلم ما خودبه‌خود با جریان آب به‌ طرف عراقی‌ها،

 پاسگاه "الیج " در حال حرکت بود و عراقی‌ها با تمام توان آتش بر سر بچه‌ها ریختند.

وضعیت به قدری اضطراری بود که ما روی آب با دست پارو می‌زدیم،

 قدرت جریان آب از قدرت دستان ما بیشتر بود.

* شهید رشیدی‌فر در آن لحظه به شهادت رسید؟

10 متر با عراقی‌ها فاصله داشتیم یک لحظه متوجه صدایی شدیم،

 یکی از سربازان عراقی فردی به نام عبدالغفور را صدا زد و به طرف ما اشاره کرد؛

 عبدالغفور نارنجکی را به طرف ما پرتاب کرد و دستگیره نارنجک به دیواره بلم گیر کرد

و پس از انفجار بلم خرد شد.ما 4 نفر به عمق 2 متری آب رفتیم، من هم احساس کردم

 زخمی شده‌ام؛ خودم را به طرف ریشه نیزارها رساندم تا بتوانم به راحتی تنفس کنم.

 آن لحظه آهسته خود را به‌طرف پاسگاه «الیج» رساندم من دقیقا زیر پای عراقی‌ها بودم

 و آنها متوجه حضورم نشدند.از آن منطقه نگاه ‌کردم؛ منتظر بودم، ناصر دهقان،

 محمد‌ابراهیم جعفری و حسین رشیدی‌فر روی آب بیایند یا اینکه خودشان را

 به طرف نیزارها برسانند؛ بعد از مدتی تأمل، مطمئن شدم که آنها شهید شده‌اند.

 * بعد از شهادت دوستان، توانستید به اهداف عملیات دست پیدا کنید؟

 یک ربع بعد از شهادت دوستانم، رزمندگان اسلام از 2 محور دیگر به پاسگاه «الیج»

 حمله کردند؛ 18 نفر از نظامیان عراقی را اسیر کرده و در نتیجه این عملیات

 با تصرف 20 کیلومتر مربع از هورالعظیم پایان یافت. 

*تفحص این 3 شهید به چه صورت بود؟ 

بعد از فتح پاسگاه «الیج»، منطقه‌ای که این 3 شهید بزرگوار در آنجا به زیر آب رفتند

 توسط غواصان تفحص شد؛ آنها توانستند این عزیزان را از زیر آب بالا بیاورند.

*کدامیک ازخصوصیت‌های اخلاقی شهید "حسین رشیدی‌فر "مخصوصاً در ایام

 سخت نبرد برای شما جالب بود؟

من 19 سال و "حسین رشیدی‌فر " 16 سال بیشتر نداشت؛ او با توجه به سن پایین

 در امور و کارها خیلی جدی عمل می‌کرد و در 16 سالگی، روحیه و

 وقار مردی 40 ساله را داشت.

حسین بیشتر شب‌ها وقتی همه خواب بودند، نماز می‌خواند و مناجات می‌کرد؛

 یک روز از روی مزاح به او گفتم«وقتی ما خوابیدیم با صدای دعا و مناجات شما،

بی‌خواب می‌شویم» شهید حسین رشیدی‌فر با لبخندش جواب من را داد.

(حسین خیلی صبور بود.)

* حرف آخر

همیشه سعی کردم مانند شهید "رشیدی‌فر " عمل کنم و آرزومندم؛ جوانان این نسل

 با تدبیری درخصوصیات اخلاقی و مذهبی شهدا و ایثارگران، از این عزیزان

الگوبرداری کنند تا سعادتمند شوند. 

حسین 16 ساله در حملات نیروهای عراق شجاعانه رفتار می‌کرد

همرزم شهید دانش‌آموز "حسین رشیدی فر " گفت: حسین در بمباران و

 حملات نیروهای عراقی، شجاعانه رفتار می‌کرد و قوت قلب برای دیگر نیروها بود.

صادق نیکو نژاد در گفت‌و‌گو با خبرنگار ایثار و شهادت باشگاه خبری فارس «توانا»

 اظهار داشت: از اوایل انقلاب با شهید "حسین رشیدی فر " که نوجوانی

 پرجوش و خروش بود، آشنا شدم؛ حسین بعد از شهادت دایی خود، بیشتر

 در عرصه جنگ فعالیت می‌کرد.

وی ادامه داد: شهید "حسین رشیدی‌فر "با شنیدن خبر شهادت رزمندگان اسلام،

 عکس آنها را روی شیشه نقاشی می‌کرد و با هدف یادبود این شهدای بزرگوار،

 به ناحیه 2 مقاومت بسیج یزد هدیه می‌داد.

فرمانده بسیج ناحیه 2 استان یزد بیان داشت: این شهید دانش‌آموز در کمک

به دوستان و همرزمان کوتاهی نمی‌کرد و از کمک به آنها احساس رضایت

 و خرسندی داشت.نیکونژاد خاطرنشان کرد: در عملیات "قدس 5 "،

حدود 45 روزی که در چادرهای اسکان در منطقه هورالعظیم مستقر بودیم؛

 وی با بیانی شیوا و خوش، سختی‌های منطقه را برای ما آسان جلوه می‌داد؛

 او حتی در بمباران و حملات نیروهای عراق شجاعانه رفتار می‌کرد و قوت قلبی

بر دیگر نیروها بود.

وی افزود: درحدود 4 سال با "شهید رشیدی‌فر " همراه بودم؛ روحیات اخلاقی

و تحسین برانگیز این شهید دانش‌آموز از خصوصیات برجسته و برگزیده اوست.






نوشته شده در تاریخ پنج شنبه 91 فروردین 17 توسط محمد
طبقه بندی: شهید و شهادت


با کلیک بر روی 1+ ما را در گوگل محبوب کنید