دینی - رهبرم سید علی
سفارش تبلیغ
صبا ویژن

                           رهبرم سید علی


روزی امیر المومنین علی (ع) همراه حضرت فاطمه (س) به صحرا رفتند و در آنجا در حال تناول خرما بودند که امیر المومنین علی (ع) به شوخی فرمودند:یا فاطمه!به درستی که پیامبر اکرم (ص) مرا از تو بیشتر دوست دارد!

حضرت فاطمه (س) فرمودند:یا علی از تو تعجب میکنم!تو را از من بیشتر دوست دارد؟!وحال آنکه من میوه قلب رسول الله و عضوی از اعضای او و تکه ای از بدن آن حضرتم و من تنها فرزند پیامبر اکرم (ص) هستم.

امیر المومنین علی (ع) به حضرت فاطمه (س) فرمودند:ای فاطمه اگر از من قبول نمیکنی برویم خدمت پدرت رسول اکرم (ص).

امیر المومنین علی (ع) می فرمایند ما به نزد پیامبر اکرم (ص) رفتیم و فاطمه (س) خود را مقدم نمود و فرمود:ای رسول خدا (ص) آیا من در نزد شما محبوب ترم یا امیر المومنین علی (ع)؟

پیامبر اکرم (ص) فرمودند:تو پیش من محبوب تری و امیر المومنین علی (ع) در نزد من عزیز تر است.

در این هنگام سید و مولای متقیان امیر المومنین علی (ع) به حضرت زهرا (س) فرمودند:آیا نمی دانی که من فرزند فاطمه ای هستم که وجودش تقوای محض بود.

خانم فاطمه زهرا (س) فرمودند:و من نیز فرزند خدیجه کبری هستم.

امیر المومنین علی (ع) فرمودند:منم فرزند صفا.(یکی از مناطق مکه که اهل آنجا بودن از افتخارات است.)

خانم فاطمه زهرا (س) فرمودند:منم فرزند سدره المنتهی.(درختی در بهشت که در طرف راست عرش قرار دارد.).

امیر المومنین علی (ع) فرمودند:من افتخار خلقتم.

خانم فاطمه زهرا (س) فرمودند:من فرزند آقایی هستم که جبرائیل نزد او آمد و آنچنان نزدیک حضرت حق شد که فاصله اش به قدر دو کمان و یا نزدیکتر از آن شد.(اشاره به سوره نجم آیات 7-8 که در شان پیامبر اکرم (ص) نازل شده است.)

امیر المومنین علی (ع) فرمودند:منم پسر زنان پاکدامن.

خانم فاطمه زهرا (س) فرمودند:منم دختر زنان صالح و مومن.

امیر المومنین علی (ع) فرمودند:خادم من جبرائیل است.

خانم فاطمه زهرا (س) فرمودند:مرا در آسمان راحیل خطاب میکنند و ملائکه دسته دسته از من خدمت می نمایند.

امیر المومنین علی (ع) فرمودند:من در جایگاه رفیع و با عظمتی متولد شدم.(کعبه,بیت الله الحرام)

خانم فاطمه زهرا (س) فرمودند:صیغه ازدواج من در محل رفیع اعلی خوانده شد و من ملاک در آسمان هستم.

امیر المومنین علی (ع) فرمودند:منم پرچمدار اسلام.

خانم فاطمه زهرا (س) فرمودند:من فرزند کسی هستم که به آسمان عروج نمود.(اشاره به معراج پیامبر اکرم (ص))

امیر المومنین علی (ع) فرمودند:منم فرزند صالح مومنین.(اشاره به حضرت ابوطالب.)

خانم فاطمه زهرا (س) فرمودند:منم فرزند خاتم پیامبران.

امیر المومنین علی (ع) فرمودند:من در راه نزول قرآن شمشیر زدم و مبارزه کردم.

خانم فاطمه زهرا (س) فرمودند:من صاحب تاویل و تفسیر قرآنم.

ادامه مطلب




نوشته شده در تاریخ پنج شنبه 91 فروردین 10 توسط محمد



آیت الله بهجت فرمودند به قلبتان مراجعه کنید و ببینید آیا تحولی در آن به وجود آمده و تغییر یافته است یا نه؟ اگر تغییر حال در شما بود، حضرت علیه السلام به شما اجازه داده است. اذن دخول حضرت سیدالشهداء علیه السلام گریه است، اگر اشک آمد امام حسین علیه السلام اذن دخول داده‌اند و وارد شوید.

آیت الله بهجت

اگر حال داشتید به حرم وارد شوید. اگر هیچ تغییری در دل شما به وجود نیامد و دیدید حالتان مساعد نیست، بهتر است به کار مستحبی دیگری بپردازید. سه روز روزه بگیرید و غسل کنید و بعد به حرم بروید و دوباره از حضرت اجازه ورود بخواهید.

زیارت امام رضا علیه السلام از زیارت امام حسین علیه السلام بالاتر است، چرا که بسیاری از مسلمانان به زیارت امام حسین علیه السلام می‌روند. ولی فقط شیعیان اثنی عشری به زیارت حضرت امام رضا علیه‌السلام می‌آیند.

بسیاری از حضرت رضا علیه السلام سؤال کردند و خواستند و جواب شنیدند، در نجف، در کربلا، در مشهد مقدس،- هم همین طور – کسی مادرش را به کول می‌گرفت و به حرم می‌برد. چیزهای عجیبی را می‌دید.

ملتفت باشید! معتقد باشید! شفا دادن الی ماشاءالله! به تحقق پیوسته. یکی از معاودین عراقی غده‌ای داشت و می‌بایستی مورد عمل جراحی قرار می‌گرفت. خطرناک بود، از آقا امام رضا خواست او را شفا بدهد، شب حضرت معصومه علیهاالسلام را در خواب دید که به وی فرمود: «غده خوب می‌شود. احتیاج به عمل ندارد!» ارتباط خواهر و برادر را ببینید که از برادر خواسته خواهر جوابش را داده است.

همه زیارتنامه‌ها مورد تأیید هستند. زیارت جامعه کبیره را بخوانید. زیارت امین الله مهم است. قلب شما- این زیارات را بخواند. با زبان قلب خود بخوانید. لازم نیست حوائج خود را در محضر امام علیه السلام بشمرید. حضرت علیه السلام می‌دانند! مبالغه در دعاها نکنید! زیارت قلبی باشد. امام رضا علیه السلام به کسی فرمودند: «از بعضی گریه‌ها ناراحت هستم!»

یکی از بزرگان می‌گوید، من به دو چیز امیدوارم اولاً قرآن را با کسالت نخوانده‌ام. بر خلاف بعضی که قرآن را آنچنان می‌خوانند که گویی شاهنامه می‌خوانند. قرآن کریم موجودی است شبیه عترت.

ثانیاً در مجلس عزاداری حضرت سیدالشهداء گریه کرده‌ام.

حضرت آیت الله العظمی بروجردی رحمة الله مبتلا به درد چشم شدند، فرمودند: در روز عاشورا مقداری از گِلِ پیشانی عزاداری امام حسین علیه السلام را بر چشمان خود مالیدم، دیگر در عمرم مبتلا به درد چشم نشدم و از عینک هم استفاده نکردم!

پس از حادثه بمب گذاری در حرم مطهر حضرت رضا علیه السلام حضرت به خواب کسی آمدند، سؤال شد.

«در آن زمان شما کجا بودید؟ فرمودند: کربلا بودم.»

این جمله دو معنی دارد:

معنی اول این که حضرت رضا علیه السلام آن روز به کربلا رفته بودند.

معنی دوم یعنی این حادثه در کربلا هم تکرار شده است. دشمنان به صحن امام حسین علیه السلام ریختند و ضریح را خراب کردند و در آن جا آتش روشن کردند!

کسی وارد حرم حضرت رضا علیه السلام شد، متوجه شد سیدی نورانی در جلوی او مشغول خواندن زیارتنامه می‌باشد، نزدیک او شد و متوجه شد که ایشان اسامی معصومین – سلام الله علیهم – را یک یک با سلام ذکر می‌فرمایند. هنگامی که به نام مبارک امام زمان ـ عجل الله تعالی فرجه الشریف ـ رسیدند سکوت کردند! آن کس متوجه شد که آن سید بزرگوار خود مولایمان امام زمان- سلام الله علیه و ارواحنا له الفداء- می‌باشد.

حرف آخر این که: عمل کنیم به هر چه می‌دانیم. احتیاط کنیم در آنچه خوب نمی‌دانیم. با عصای احتیاط حرکت کنیم.

در همین حرم حضرت رضا علیه السلام چه کراماتی مشاهده شده است. کسی در رؤیا دید که به حرم حضرت رضا علیه السلام مشرف شده و متوجه شد که گنبد حرم شکافته شد و حضرت عیسی و حضرت مریم علیهماالسلام از آنجا وارد حرم شدند. تختی گذاشتند و آن دو بر آن نشستند و حضرت رضا علیه‌السلام را زیارت کردند.

روز بعد آن کس در بیداری به حرم مشرف گردید. ناگهان متوجه شد حرم کاملاً خلوت می‌باشد! حضرت عیسی و حضرت مریم علیهماالسلام از گنبد وارد حرم شدند و بر تختی نشستند و حضرت رضا علیه‌السلام را زیارت کردند. زیارت نامه می‌خواندند. همین زیارت نامه معمولی را می‌خواندند! پس از خواندن زیارتنامه از همان بالای گنبد برگشتند. دوباره وضع عادی شد و قیل و قال شروع گردید حال آیا حضرت رضا علیه السلام وفات کرده است؟

حرف آخر این که: عمل کنیم به هر چه می‌دانیم. احتیاط کنیم در آنچه خوب نمی‌دانیم. با عصای احتیاط حرکت کنیم.






نوشته شده در تاریخ پنج شنبه 91 فروردین 10 توسط محمد
طبقه بندی: دینی




شهر  کوچکی است, اما خیلی عجیب و غریب است,هم زیبا و هم خطرناک , زیبا,چون منظره های زیبایی در آن به چشم میخورد و خطرناک,چون علاوه بر منظره های زیبا دره ها و مرداب های خطرناکی دارد که هر آن ممکن است  در مرداب این شهر غرق شوی و در دره های عمیق آن سقوط کنی . 

هر کسی جرات نمی کند  وارد این شهر شود ,چون واقعا خطرناک است و هر ثانیه ممکن است برای آدمی حادثه ای جبران ناپذیر رخ دهد و یک عمر پشیمانی به وجود بیاورد .

عده زیادی از خیر منظره های زیبای این شهر می گذرند  و از ترس دره های وحشتناک این شهر حتی نزدیک این شهر هم نمی شوند  و نه تنها نزدیک نمی شوند بلکه از صدها کیلومتری این شهر فرار می کنند  .

اما در این میان عده ای بدون هیچ هراس و ترس و دلهره ای با راحتی خیال و آرامش وصف ناشدنی بارها به این شهر سر می زنند و از منظره های آن دیدن می کنند . این افراد فقط منظره های این شهر را می بینند  اما از خطر دره ها و مرداب های آن غافل هستند .

شاید بتوان گفت ,عجیب ترین شهری است,که تا به حال وصف آن را می شنیدم ,شهری  که بر خلاف شهرهای دیگر نقشه جغرافیای آن هم عجیب و غریب است  چرا که این شهر مانند مثلثی است  که از سه ضلع تشکیل شده  و بیشتر دره ها و مرداب های این شهر در اطراف آن یعنی بر سه ضلع آن قرار داشت .

شهرداری این شهر آن را به سه منطقه تقسیم کرده بود و برای هر منطقه نیز اسمی گذاشته بود :
منطقه 1:منطقه نگاه
منطقه یک این شهر همان منطقه ای است که پر از منظره های به ظاهر زیبا و دل انگیز است که انسان های زیادی را به طرف خود می کشاند و به عبارتی دیگر یک منطقه توریستی  به همراه کلی جاذبه برای جذب کردن افراد است .

منطقه 2:منطقه گناه
توریست های زیادی از این منطقه دیدن می کنند و در حقیقت اکثر آنها به خاطر دیدن منطقه یک که همان منطقه نگاه است خواه ناخواه به این منطقه کشانده میشوند و این قانونی بود که شهرداری این شهر تصویب کرده بود که هر کسی که از منطقه یک دیدن کند به ناچار باید از منطقه دو نیز دیدن کند و همه توریست ها و افراد نیز به ناچار این قانون را پذیرفته اند . 

منطقه 3:منطقه زنا و ویرانی 
این منطقه, خطرناک ترین منطقه  این شهر است که هر کسی وارد این شهر شود نابود میشود و راه برگشتی از  منطقه نیست, چرا که در طول  تاریخ این شهر عده زیادی به خاطر مسافرت به منطقه های یک و دو این شهر وارد این منطقه شدند و بلافاصله بعد از ورود به این منطقه نامه هلاکت و شکست و بدبختی و ذلت خود را امضا کردند و یک عمر پشیمان از اینکه ای کاش هیچ گاه وارد این شهر شوم نمیشدند .

شهردار این شهر کیست:


ادامه مطلب




نوشته شده در تاریخ پنج شنبه 91 فروردین 10 توسط محمد



مهم‌ترین منشأ گناه و نافرمانی خداوند غفلت و جهل انسان است. اگر شیطان بتواند کسی را از مقام خود، عظمت، علم، حکمت و لطف خداوند، نعمت‌های بی شمار او، مضرات و عواقب گناه و… غافل کند، او را به آسانی به وادی گناه و نا فرمانی می‌کشاند. همچنین جهل و نادانی به ارزش‌های وجودی انسان، جهل به آثار ارزنده پاک دامنی و عفت، جهل به عواقب گناه و بالاخره جهل به اوامر و نواهی الاهی باعث ارتکاب بسیاری از گناهان است.

از این رو بهترین راه برای نجات از گناه از بین بردن جهل و غفلت است.

تاثیر گناهان

اگر ما همواره به عظمت خدا و نعمت‌های بی شماری که به ما و دیگر بندگانش بخشیده است توجه داشته باشیم، در صدد شکرگزاری و جبران نعمت‌های او خواهیم بود، نه به دنبال عصیان و سرکشی. و اگر به علم و حکمت و لطف خداوند در قانون گذاری و حرام و حلال کردن کارها و اشیاء توجه و اطمینان داشته باشیم، درمی یابیم که هر آنچه را خداوند بر ما حلال کرده قطعا خیر و صلاح و منفعت ما در آن است و هر آنچه را خداوند بر ما حرام کرده قطعاً به ضرر ما بوده است و این جا است که هیچ گاه صلاح و منفعت خویش را رها نخواهیم کرد و به دنبال شر و ضرر نخواهیم رفت و اگر انسان به ارزش و مقام والای خود در بین دیگر مخلوقات توجه کند و  این که گناه این ارزش و مقام را از بین خواهد برد، حاضر نخواهد شد تا این ارزش بزرگ را برای لذت آنی و بی ارزش و زود گذر از دست بدهد.

نکته قابل توجه این است که گناهان ، عوارض فردی و اجتماعی را در خود دارند که در این مقاله به بیان مختصر عوارض اجتماعی گناه می پردازیم .

 

عوارض اجتماعی گناه  

1- گناه عامل دگرگونی نعمت‌ها و نابودی ملت‌ها

آیه 11سوره رعد به یکی از اصول تغییرناپذیر طبیعت وسنن الهی اشاره می‌کند آنجا که می‌فرماید:                                        

... إِنَّ اللّهَ لاَ یُغَیِّرُ مَا به قومٍ حَتَّی یُغَیِّرُواْ مَا بِأَنْفُسِهِمْ وَ إِذَا أَرَادَ اللّهُ به قومٍ سُوءًا فَلاَ مَرَدَّ لَهُ وَ مَا لَهُم مِّن دُونِهِ مِن وَالٍ.    

ترجمه: ... در حقیقت‌ خدا حال قومی را تغییر نمی‌دهد تا آنان حال خود را تغییر دهند و چون خدا برای قومی آسیبی بخواهد هیچ برگشتی برای آن نیست و غیر از او حمایتگری برای آنان نخواهد بود.

از دیگرپیامدهای شوم فردی واجتماعی گناه به اختصارمیتوان به این‌ها اشاره کرد:قطع باران، ویرانی خانه، خشم ولعن الهی، فقرعمومی، ابتلا به بیماری‌ها چه به صورت فردی ویا عمومی (آندمی ویا اپیدمی)

 

اگر ملتی به گناه و معصیت آلوده شوند، حضرت جلّ و علا نعمت‌های آن‌ها را می‌گیرد و نابودشان می‌کند مگرآنکه با توبه و استغفار درصدد رفع آن برآیند.

                       

و یا درآیه 96سوره اعراف خداوند می‌فرماید:

وَلَوْ أَنَّ أَهْلَ الْقُرَی آمَنُواْ وَاتَّقَواْ لَفَتَحْنَا عَلَیْهِم بَرَکَاتٍ مِّنَ السَّمَاء وَالأَرْضِ وَلَکِن کَذَّبُواْ فَأَخَذْنَاهُم به ما کَانُواْ یَکْسِبُونَ؛ اگر مردم شهرها ایمان آورده و به تقوا گراییده بودند قطعا برکاتی از آسمان و زمین برایشان می‌گشودیم ولی تکذیب کردند پس به [کیفر] دستاوردشان [گریبان] آنان را گرفتیم.  

و همچنین آیات 21سوره غافر و 52 سوره انفال و آیات 15و17سوره سبا مؤید این مطلب می‌باشند.                 

2- گناه عامل پرده دری و هتک حرمت اجتماعی      

یکی از پیامدهای سوء بعضی از گناهان، دریدن و هتک پرده های احترام جمعی است. بهتر است در تأیید این سخن به کلام الهی استناد شود که این حقیقت را در آیه 91سوره مائده چنین بازگو می کند:

إِنَّمَا یُرِیدُ الشَّیْطَانُ أَن یُوقِعَ بَیْنَکُمُ الْعَدَاوَةَ وَالْبَغْضَاء فِی الْخَمْرِ وَالْمَیْسِرِ وَیَصُدَّکُمْ عَن ذِکْرِ اللّهِ وَعَنِ الصَّلاَةِ فَهَلْ أَنتُم مُّنتَهُونَ؛ همانا شیطان می‌خواهد با شراب و قمار میان شما دشمنی و کینه ایجاد کند و شما را از یاد خدا و از نماز باز دارد پس آیا شما دست برمی‌دارید.                              

در اطلاعات هفتگی شماره 1060 آمده که: «بطوری که یکی از آمارگیران آمریکایی نتیجه گرفته است، عامل قمار تقریباً در 30% از جنایات دخالت دارد.» حضرت علی(علیه السلام) شوخی و هزلی را که منجر به مسخرگی و گناه شود را عامل ایجاد کینه و در نتیجه هتک حرمت اجتماعی و عواقب زیانبار بعدی می‌دانند. از دیگر پیامدهای شوم فردی و اجتماعی گناه به اختصار میتوان به این‌ها اشاره کرد: قطع باران، ویرانی خانه، خشم و لعن الهی، فقر عمومی، ابتلا به بیماری‌ها چه به صورت فردی و یا عمومی (آندمی ویا اپیدمی). 






نوشته شده در تاریخ پنج شنبه 91 فروردین 10 توسط محمد
طبقه بندی: دینی



از دوران کودکی در برنامه های سیما می دیدیم که؛ وقتی فردی مردد است که کاری را انجام دهد، چه خوب چه بد، دو موجود سفید و قرمز بر دوش شخص ظاهر می شدند، که یکی او را دعوت به خیر و دیگری او را دعوت به شر می کنند.


انسان و شیطان مبارزه مچ اندازیاین در عالم واقع به این شکل است که؛ همیشه در تصمیماتی که انسان می خواهد بگیرد، جنگی بین نیروی خوبی و شیطان درون و بیرون رخ می دهد، که گاهی شیطان پیروز میدان است و گاهی نیروی خوبی.
سوالی که اینجا مطرح می شود این است که چرا ما در انجام برخی کارها، با اینکه شیطان از آن کار خوشش نمی آید و دست به هر کاری زده تا ما را منصرف از آن کار کند، موفق نشده، و ما آن عمل را انجام می دهیم، اما برخی اوقات هم این شیطان و نفس اماره است که موفق شده و ما را از انجام آن کار نیک و خیر باز می دارد.
در پاسخ به این سوال باید بدانیم که در هر عملی که انجام می گیرد، نیرویی کمکی وجود دارد، که این نیروی کمکی است که به انسان قدرت تصمیم گیری دقیق و سریع را می دهد، به این بیان که کسی که بخواهد عملی را که شایسته است انجام دهد، مسلما با مقابله شیطان و نفس اماره خود مواجهه می شود، چون آنها با کار نیک و صالح موافق نبوده و به دنبال این هستند که انسان را به راهی غیر راه درست بکشاننند. همانگونه که شیطان قسم یاد کرد که ما انسانها را از صراط مستقیم منحرفمان کند.«لَأَقْعُدَنَّ لَهُمْ صِراطَکَ الْمُسْتَقِیم.»؛ من بر سر راه مستقیم تو براى آنها کمین مى‏کنم‏. (سوره الأعراف‏ آیه 16)
آنچه به ما این نیرو را می دهد که بتوانیم در برابر شیطان و جنودش تصمیمات صحیح و دقیقی بگیریم، خالص کردن آن عمل برای ذات اقدس

ادامه مطلب




نوشته شده در تاریخ پنج شنبه 91 فروردین 10 توسط محمد



معمولا همه علماى اخلاق و فقهاى بزرگوار، غیبت متجاهر به فسق یعنى کسى که آشکارا مرتکب گناه مى شود را جزء مستثنیات (افرادی که میشود از آنها غیبت کرد) شمرده اند، و تصریح مى کنند غیبت این گونه اشخاص که پرده هاى حیا را دریده و آشکارا در برابر چشم مردم مرتکب معصیت مى شوند، غیبت ندارند، و برای اثبات مدعای خویش از روایاتى نیز در این زمینه استفاده کرده اند.

غیبت

در حدیثى از پیامبر اسلام (صلى الله علیه وآله) مى خوانیم: «اربعة لیست غیبتهم غیبة، الفاسق المعلن بفسقه..; چهار گروهند که غیبت آنها غیبت محسوب نمى شود، نخست فاسقى که آشکارا گناه مى کند. (سپس پیشواى دروغگو و کسانى که بدگویى به مادر یکدیگر مى کنند، و آنها که از جماعت مسلمین خارج شده اند را بیان فرمود)».

در حدیث دیگرى از امام باقر (علیه السلام) مى خوانیم: «ثلاثة لیس لهم حرمة صاحب هوى مبتدع و الامام الجائر و الفاسق المعلن الفسق; سه کس احترام ندارند، فرد منحرف بدعت گذار است (اشاره به صاحبان مکتب هاى انحرافى است) و دیگر پیشواى ظالم و فاسق متجاهر به فسق است».
در حدیث دیگرى از امام على بن موسى الرضا(علیه السلام) آمده است: «من القى جلباب الحیاء فلا غیبة له; کسى که چادر حیا را از سر بیفکند غیبت ندارد».


ادامه مطلب




نوشته شده در تاریخ پنج شنبه 91 فروردین 10 توسط محمد



احمد بن اسحاق یکی از اصحاب و کسانی بود که وجوهات شیعیان را جمع آوری می کرد و خدمت امام حسن عسکری علیه السلام تقدیم می نمود، او حکایت نماید:

یا صاحب الزمان عج

روزی به قصد تحویل مقدار قابل توجّهی وجوهات شرعیّه به همراه تعدادی سؤال در مسائل مختلف ، به محضر مبارک امام حسن عسکری علیه السلام عازم سامراء شدم . و چون وارد شهر سامراء گشتم ، به سمت منزل آن حضرت حرکت نمودم ، هنگامی که به منزل رسیدم ، اذن دخول طلبیده و وارد شدم ، چشمم به کودکی خردسال افتاد که بر زانوهای حضرت نشسته و بسیار خوش سیما و نورانی بود.
همین که کیسه های پول و جواهرات را خدمت حضرت نهادم ، امام علیه السلام نگاهی به کودک نمود و فرمود: ای پسرم ! این اموال از شیعیان و دوستان تو می باشد، آن ها را باز کن و تحویل بگیر. ناگهان کودک اظهار داشت : ای پدر! و ای سرورم ! آیا جایز است که دست به سوی اموالی دراز کنم که آغشته به حرام است ؟!

ادامه مطلب




نوشته شده در تاریخ پنج شنبه 91 فروردین 10 توسط محمد



 
 

ایام عملیات قدس 3 بود که در اورژانس فاطمه زهرا (سلام الله علیها) برادرى را آوردند که هر دو دست او قطع شده بود. تصمیم بر این شد که عملش کنند . وقتی ایشان را بر روى برانکارد گذاشتند تا به اتاق عمل ببرند.مسئول تعاون آمد تا از این رزمنده سوالاتى بپرسد. ولى چشمانش را بسته بود و جواب نمى داد و راحت خوابیده بود.همگى فکر کردیم شاید شهید شده باشد. به دنبال آن بودیم که مقدمات کار را جهت تست ضربان قلب و احتمالا انتقال وى به سردخانه آماده کنیم .ناگهان دیدیم که چشمانش را باز کرد و با یک متانت خاص گفت :

برادر! ببخشید که جواب شما را ندادم ، چون فکر مى کردم اگر به اتاق عمل بروم شاید وقت زیادى طول بکشد و نمازم قضـــــا مى شود.

آن موقع که شما سوال کردید مشغول خواندن نماز بودم ...

(نقل: عبدالله رضایى فرد)






نوشته شده در تاریخ چهارشنبه 91 فروردین 9 توسط محمد
طبقه بندی: دینی



 


 ژله ی خوراکی دارای انواعی است که بعضی از آنها حلال و بعضی دیگر حرام است و حلال بودن یا حرام بودن آن، تابع حلال و حرام بودن مواد اولیه ای است که ژله از آن تهیه می شود.

اگر در تهیه ی ژله از مواد گیاهی استفاده شده باشد، همه ی انواع آن (داخلی و خارجی) حلال و خوردن آن جایز است ولی اگر در تهیه ی ژله، از اعضای بدن حیوانات استفاده شده باشد، اگر آن حیوان حلال گوشت بوده و ذبح شرعی شده است، ژله­­ای که از اجزای آن تهیه شده، حلال است و در غیر این صورت،اگر در هنگام تبدیل به ژله در آن تحول ماهوی رخ دهد،حلال خواهد بود و الا حرام می باشد.

 

پس علت حرمت بعضی از انواع ژله ها حرمت مواد اولیه­ی آنها و عدم تحول ماهوی آنها می باشد.






نوشته شده در تاریخ چهارشنبه 91 فروردین 9 توسط محمد
طبقه بندی: دینی



 


راسخون : منطق قرآن این است که شفا، و حتى زنده کردن مردگان، به صورت استقلالى و بدون استمداد از کسى، ویژه خداست ولى شفا، و حیات بخشى به اذن الهى و امر او و به عنوان این که کارگزار عالم آفرینش است، به وسیله اولیاى خدا انجام مى گیرد.

به گزارش سرویس علمی وفرهنگی مرکز خبر حوزه حضرت آیت الله سبحانی در نوشتاری به پرسشی پیرامون در خواست شفا از اولیا ءالهی پاسخ دادند.

سوال :چگونه مى گویید: اى امام عزیز! فرزند ما را شفا بده! در حالى که شافى خداست و این نوعى شرک است؟

پاسخ :در گذشته، یادآور شدیم که ملاک توحید و شرک در دست ما نیست که کارى را عین توحید و کار دیگر را شرک قلمداد کنیم، بلکه براى خود، معیار و میزانى دارد که باید کارها با آن معیار سنجیده و ما این معیار را با دو مثال روشن مى کنیم.

در قرآن مجید، تدبیر جهان آفرینش، از جمله شفاى بیماران، را به خود خدا نسبت داده است، و منحصر به او شمرده است، و در سوره‌هاى مختلف مى فرماید:

( یدبّر الأمر )[1]؛ «اوست که جهان را اداره مى کند».

ولى در حالى که تدبیر را منحصراً از آن خود مى داند، در سوره النازعات مى فرماید: ( فالمدبّرات أمراً)[2]، مسلماً در قرآن تناقض نیست. خود قرآن مى فرماید:( قل لو کان من عند غیر الله لوجدوا فیه اختلافاً کثیراً )[3] ولى تفسیر هر دو آیه این است: تدبیر مستقل و غیر وابسته به جایى از آن خداست. اما به حکم این که این جهان، جهانِ اسباب و مسبّبات است، یک رشته مدبرهایى هستند که به اذن خداوند در تدبیر جهان و ارسال ارزاق به بشر مؤثرند و فرشتگانى براى این کار، گمارده شده اند. مدبّر بودن اینها منافاتى با انحصار تدبیر به خدا ندارد، زیرا اینها جنود الهى و کارگزاران عالم آفرینش به اذن خدا هستند.

مثال دیگر

همگان معتقدیم که شافى خداست و ابراهیم خلیل در این مورد چنین مى گوید:( وإذا مرضت فهو یشفین )[4] ولى در عین حال، خدا مى فرماید: ما در عسل شفا قرار دادیم، تو گویى این معجون شفابخش است. و مى فرماید: ( فیه شفاء للناس )[5] و حضرت مسیح، تصریح مى کند که من بیماران را بهبود مى بخشم و شفا مى دهم، اما به اذن خدا، چنان که مى فرماید: ( وأُبرئ الأکمه والأبرص وأُحیى الموتى بإذن الله )[6] بنابراین منطق قرآن این است که شفا، و حتى زنده کردن مردگان، به صورت استقلالى و بدون استمداد از کسى، ویژه خداست ولى شفا، و حیات بخشى به اذن الهى و امر او و به عنوان این که کارگزار عالم آفرینش است، به وسیله اولیاى خدا انجام مى گیرد، با توجه به این آیات، روشن مى شود که درخواست شفا به نحوى که حضرت مسیح یادآور آن است، نه تنها شرک نیست، بلکه عین توحید است و با آیات قرآن، کمال انطباق را دارد.

[1] . یونس، 3و 31; رعد، 2; سجده 5.

[2] . نازعات/ 5.

[3] . نساء/ 82.

[4] . شعراء/ 80.

[5] . نحل/ 69.

[6] . آل عمران/ 49.






نوشته شده در تاریخ چهارشنبه 91 فروردین 9 توسط محمد
طبقه بندی: دینی


با کلیک بر روی 1+ ما را در گوگل محبوب کنید