فروردین 91 - رهبرم سید علی
سفارش تبلیغ
صبا ویژن

                           رهبرم سید علی


بزرگترین گروه های حقوق بشری در دنیا اگر به جای صهیونیست ها به دست شیرهای درنده بود خیلی دنیای بهتری داشتیم.

یک شیر ماده پس از شکار آهو متوجه می شود که شکارش باردار بوده است، او سراسیمه می شود، نخست تلاش می کند تا بچه آهو را نجات دهد، و از دریدن شکارش دست برمی دارد. اما وقتی نمی تواند بچه را نجات بدهد بروی زمین در کنار شکارش دراز می کشد، عکاس، یعنی کسی که شاهد این اتفاق بود بعدا پی می برد که شیر ماده سکته کرده است!

contents day appealing text %d8%af%d8%b3%d8%aa%d9%87%e2%80%8c%d8%a8%d9%86%d8%af%db%8c%e2%80%8c%d9%86%d8%b4%d8%af%d9%87 attractive and hot image information  حیوان با وجدان‌ تر است یا صهیونیست !؟ + تصاویر

و در کنار این عکس تصویری از یک صهیونیست با تی شرتی که رویش نوشته یک تیر و دو نشان با تصویری از یک زن باردار محجبه.

contents day appealing text %d8%af%d8%b3%d8%aa%d9%87%e2%80%8c%d8%a8%d9%86%d8%af%db%8c%e2%80%8c%d9%86%d8%b4%d8%af%d9%87 attractive and hot image information  حیوان با وجدان‌ تر است یا صهیونیست !؟ + تصاویر

به راستی آیا حیوان باوجدان تر است یا یک صهیونیست؟

………………………………………………………………………….

أُوْلَئِکَ کَالأَنْعَامِ بَلْ هُمْ أَضَلُّ

آنان همانند چهارپایان بلکه گمراه‏ترند

they are as cattle, nay, they are in worse errors

سوره الأعراف – آیه 179

منیع:http://shahadat-talab.ir






نوشته شده در تاریخ یکشنبه 91 فروردین 13 توسط محمد
طبقه بندی: اجتماعی



«هیلاری کلینتون»، وزیر امور خارجه آمریکا که برای دیدار با مقامات عربستان سعودی به این کشور سفر کرده بود، بار دیگر بر محدود بودن زمان برای دستیابی به توافق با ایران تأکید کرد.

«هیلاری کلینتون»

به گزارش «تابناک»، کلینتون ضمن تأیید این امر که گفتگوها میان ایران و گروه 1+5 روز 13 آوریل در استانبول برگزار خواهد شد، گفت زمان برای استفاده از دیپلماسی در مورد برنامه هسته ای ایران رو به پایان است.

روزنامه انگلیسی «گاردین» ضمن بیان این خبر افزوده است کلینتون ضمن گمانه زنی در مورد حمله احتمالی آمریکا یا اسرائیل به ایران، با تکرار سخنان اوباما، اظهار داشته «پنجره دیپلماسی برای همیشه باز نخواهد ماند».

به گزارش این روزنامه، وی همچنین ابراز تردید کرده که هدف ایران از مذاکرات، رسیدن به راه حلی باشد که ایالات متحده و اسرائیل را راضی کند.

کلینتون در این رابطه گفته: «هدف و مقصود ما یک چیز است: رفع نگرانی های جامعه بین المللی در مورد برنامه هسته ای ایران». وی همچنین ادامه داده: «سیاست ما مبنی بر بازدارندگی است؛ نه مهار. ما مصمم هستیم ایران را از دستیابی به سلاح هسته ای بازداریم».

علاوه بر این، کلینتون با بیان اینکه طرف غربی با هوشیاری در مورد نیات ایران وارد مذاکرات خواهد شد، بیان کرده که لازم است ایران با عمل خود نشان دهد که یک طرف قابل اعتماد است و قصد دارد نتایج مشخصی از مذاکرات بگیرد.

در بخشی دیگر از این اظهارات، کلینتون از سران کشورهای حاشیه خلیج فارس خواسته یک استراتژی دفاعی هماهنگ در مقابل موشک های ایران تدوین کنند. وی همچنین اظهار داشته نیروهای نظامی آمریکا و کشورهای خلیج فارس باید برای تأمین امنیت دریایی با هم همکاری داشته باشند.

کلینتون همچنین بیان کرده ایالات متحده با دولت های سنی مذهب منطقه همکاری می کند تا جلوی تهدید کشتیرانی در خلیج فارس از سوی ایران گرفته شود.

هرچند بخش عمده سخنان اخیر کلینتون، هم راستا با اظهارات پیشین «باراک اوباما»، رئیس جمهوری آمریکا بیان می شود، اما دارای جهت گیری ضدایرانی آشکارتر و لحن تندتری نسبت به جمهوری اسلامی ایران است.

این اظهارات به روشنی نشان می دهد ایالات متحده برای محدود کردن نفوذ ایران در منطقه، در پی دامن زدن به شکاف های نژادی و مذهبی است و از اینکه مخالفت آشکار خود را با گسترش نفوذ تشیع در منطقه ابراز کند، ابایی ندارد.

علاوه بر این، تأکید کلینتون بر این موضوع که نتیجه موردنظر آن ها از مذاکرات به دست نخواهد آمد، بار دیگر تردیدهایی را در این مورد که نیت واقعی آمریکا، رسیدن به توافقی در مورد برنامه هسته ای ایران باشد، به وجود می آورد.





نوشته شده در تاریخ یکشنبه 91 فروردین 13 توسط محمد
طبقه بندی: اخبار



هولوکاست از دو واژه یونانی "holos" به معنی "همه" و "kaustos" (در بعضی از متون به جای واژه kaustos از واژه kaiein استفاده شده است) به معنی سوزاندن و نابود کردن ترکیب یافته است. این واژه روی هم رفته به معنی همه سوزی است و در اصطلاح از آن به قربانی و یا قربانی بزرگ یاد می شود و به واقعه ای اطلاق می شود که در فاصله سالهای 1944 تا 1939 (در  جنگ جهانی دوم) قریب به 6 میلیون یهودی از سراسر اروپا جمع آوری و به اردوگاههای مرگ در آلمان و لهستان مانند اردوگاه " آشویتس : که مهمترین آنها بود ، فرستاده و در کوره ها سوزانده شدند . همچنین قتلهای دسته جمعی رده دومی هم وجود داشت که یهودی ها را وارد اتاقهای بزرگی میکردند که دوشهایی در سقف داشتند و پس از بستن درها ؛ از دوشها گازی به نام"  زیلکون ب " خارج میشد و موجب خفگی همه میگردید.

در اواخر جنگ جهانی دوم صحنه های دلخراش بعضی از اردوگاه های اسرا، و اجساد روی هم انباشته شده که از بیماری تیفوس جان داده بودند، زمزمه های کوره‌های آدم سوزی را افزایش داد و صهیونیست ها با ابزار تبلیغاتی خود به طور گسترده روی این مسأله سرمایه گذاری کردند.‏ اما حقیقت امر چیز دیگری بود.

از نیمه دوم قرن 19 میلادی و چند سال بعد از پایان جنگ جهانی دوم، واژه «هولوکاست» در فرهنگ سیاسی، مفهوم و معنای ویژه ای یافته و تقریباً به یک اسم خاص بدل شده است. از آن هنگام به بعد، ماجرای کشتار 6 میلیون یهودی در جریان جنگ جهانی دوم از سوی نازی ها که یک داستان ساختگی است را «هولوکاست» می‌نامند. (واژه هولوکاست را در تمامی متون با حرف h  بزرگ نشان میدهند)

در اوایل دهه 80 قرن نوزدهم، تعدادی از اعضای آژانس بین المللی صهیونیست ها، از جمله، «پی یر ویدال ناکه»، «سرژ ولز»، «فرانسوا براریدا» تحت سرپرستی «رنه ساموئل سپرات» خاخام معروف فرانسه، با استناد به داستان ساختگی کشتار 6 میلیون یهودی در جنگ جهانی دوم و به عنوان پیشگیری از فراموش شدن مظلومیت این قوم! پیش نویس قانونی را تهیه کرده و در ژوئیه سال 1990 میلادی در فرانسه به تصویب رساندند که براساس آن «هرگونه تردید در باره «هولوکاست»، اعم از تردید درباره کشتار -مورد ادعای- یهودیان در جنگ جهانی دوم، وجود اتاق های گاز و حتی کمترین تردید در رقم 6 میلیونی یهودیان کشته شده، جرم تلقی می شود! و هرکس در فرانسه از این قانون تخلف کرده و در سه موضوع یاد شده تردید کند به یک ماه تا یکسال زندان و پرداخت 2هزار تا 300هزار فرانک جریمه محکوم می شود.»

بعدها با فشار آمریکا، انگلیس، فرانسه و آژانس صهیونیستی، این قانون در سایر کشورهای اروپایی نیز به تصویب رسید. به طوری که امروزه هرگونه تردید درباره هولوکاست مورد ادعا و ابعاد و اجزاء آن در اروپا جرم تلقی می شود!

واژه هولوکاست هر ساله با فرارسیدن 27 ژانویه روز جهانی یادبود هولوکاست بطور گسترده تری در رسانه ها منعکس می شود و رژیم غاصب اسرائیل هر ساله با استفاده از تبلیغات مربوط به آن جهانیان را نسبت به ظلمی که به ادعای آنها در گذشته بر یهودیان روا داشته شده سرزنش می کند.

هولوکاست امروزه ابعاد پیچیده ای دارد شاید بتوان این پدیده سراسر اغراق و بزرگنمائی شده را قطعنامه وجدان آزرده اروپائیها برای تسلیم کردن سرزمین ملت فلسطین به ملتی که گمان می کنند بر آنها ستم کرده اند، می باشد.

صهیونیستها با به تصویر کشیدن اتاقهای دروغین گاز و کورههای آدم سوزی این نکته را به جهانیان القا کردند که ستمهای بسیاری براین قوم رفته ووجدان جهانیان باید برای جبران گناه و ظلمی که بر یهودیان اعمال کرده بیدارشود وخدمتی را به این مردم نماید تا از این پس این قوم به اصطلاح برگزیده خداوند دیگر در هیچ برهه از تاریخ مورد ظلم دیگران واقع نشود.

برای این منظور غرب به سرکردگی انگلیس و آمریکا دست به کار شد و نطفه فساد و غارت زمین را در فلسطین مظلوم کاشت و ملت فلسطین را در خاورمیانه طی حکمی محکوم کرد تا تاوان گناهی مشکوک را که به اصطلاح اروپائیان عامل ارتکاب آن بودند بپردازند. لذا امروز ما در سرزمین فلسطین شاهد این هستیم که این قوم به اصطلاح برگزیده و ستمدیده آنچه که مدعی هستند در طول تاریخ بر سر آنها آمده بر ملت فلسطین اعمال می کنند این امر میسر نگشته مگر اینکه غرب خود را محکوم و مدیون به گناهی می داند که باید ملتی دیگر در نقطه ای دیگراز جهان تاوان آن را جبران کند.

تعریف هولوکاست

ادامه مطلب




نوشته شده در تاریخ یکشنبه 91 فروردین 13 توسط محمد



 راه خودسازی

برخى به گمان خودسازى، به وادى علم و حکمت رو می‌آورند و عمرى را به فراگیرى علوم و اصطلاحات سپرى مى کنند و در پایان راه زندگى، جز ذهنى انباشته از علوم و اصطلاحات، چیزى نصیبشان نخواهد بود و وجودشان از ارزشهاى متعالى انسانى و کمالات والاى الهى بىبهره خواهد بود. قرآن کریم اینان را به چهارپایانى تشبیه نموده است که کتابهاى فراوانى را بر پشت خود حمل مى کنند، امّا بهره‌اى از آن کتب نصیبشان نیست. مَثَلُ الَّذینَ حُمِّلُوا التَّوریةَ ثُمَّ لَم یَحمِلُوها کَمَثَلِ الحِمارِ یَحمِلُ اَسفاراً :مثال کسانى که دانش تورات را حاملند، امّا حقایق و ارزشهاى آن را حامل نیستند، همچون الاغى است که کتابهایى را حمل مى کند.[1]  پیامبر اکرم  صلّی الله علیه و آله و سلّم مى فرمایند :مَن تَعَلَّمَ العِلمَ وَ لَم یَعمَل بِما فیهِ حَشَرَهُ اللهُ یَومَ القِیامَةِ اَعمى :هر که علم بیاموزد و به آنچه در آن است عمل نکند، در روز قیامت خداوند او را کور محشور مى کند.[2]  

 
ادامه مطلب




نوشته شده در تاریخ یکشنبه 91 فروردین 13 توسط محمد



محشر و قیامت

نویسنده: علامه سید محمد حسین طباطبایى
در میان کتب آسمانى،قرآن کریم تنها کتابى است که از روز«رستاخیز»به تفصیل سخن رانده و در عین اینکه تورات نامى از این روز به میان نیاورده و انجیل جز اشاره مختصرى ننموده در قرآن کریم در صدها مورد با نامهاى گوناگون،روز رستاخیز را یاد کرده و سرنوشتى را که جهان و جهانیان در این روز دارند،گاهى به اجمال و گاهى به تفصیل بیان نموده است.
و بارها تذکر داده که ایمان به روز جزا (روز رستاخیز) همتراز ایمان به خدا و یکى از اصول سه گانه اسلام است که فاقد آن (منکر معاد) از آیین اسلام خارج و سرنوشتى جز هلاکت ابدى ندارد.
و حقیقت امر نیز همین است،زیرا اگر از جانب خدا حسابى در کار و جزاء و پاداشى در پیش نباشد،دعوت دینى که مجموعه‏اى از فرمانها خدا و اوامر و نواهى اوست،کمترین اثرى در بر نخواهد داشت و وجود و عدم دستگاه نبوت و تبلیغ در اثر،مساوى خواهدبود بلکه عدم آن بر وجودش رجحان خواهد داشت،زیرا پذیرفتن دین و پیروى از مقررات شرع و آیین،خالى از کلفت و سلب آزادى نیست و در صورتى که متابعت آن اثرى در بر نداشته باشد هرگز مردم زیر بار آن نخواهند رفت و از آزادى طبیعى دست‏بر نخواهند داشت.
و از اینجا روشن مى‏شود که اهمیت تذکر و یاد آورى روز رستاخیز، معادل با اهمیت اصل دعوت دینى است.
و هم از اینجا روشن مى‏شود که ایمان به روز جزاء مهمترین عاملى است که انسان را به ملازمت تقوا و اجتناب اخلاق ناپسندیده و گناهان بزرگ وادار مى‏کند چنانکه فراموش ساختن یا ایمان نداشتن به آن،ریشه اصلى هر بزه و گناهى است.خداى متعال در کتاب خود مى‏فرماید: ان الذین یضلون عن سبیل الله لهم عذاب شدید بما نسوا یوم الحساب (1)

ادامه مطلب




نوشته شده در تاریخ یکشنبه 91 فروردین 13 توسط محمد



آدمی همان طور که در ناحیه تن و جسم خود ممکن است به یک رشته عوارض‏ خوب و بد دچار شود ، در ناحیه روح و روان خود نیز گاهی مبتلا به یک رشته‏ عوارض و حوادث مشابه می‏گردد هر چند در بسیاری از جهات ، تن و روح با یکدیگر تفاوت دارند ، مثلا تن حجم و وزن دارد و روح حجم و وزن ندارد ، اگر اندکی غذا وارد بدن بشود بر وزن بدن اضافه می‏شود و اما اگر یک جهان‏ دانش و معلومات پیدا کند ذره‏ای بر وزن و سنگینی او افزوده نمی‏شود .

یاد خدا

ظرفیت تن و جسم محدود است و ظرفیت روح نامحدود هر یک لقمه غذا که‏ آدمی بخورد به همان اندازه معده‏اش پر می‏شود تا تدریجا به کلی سیر می‏گردد و از فروبردن یک لقمه دیگر عاجز است و تا وقتی که آن غذا از معده نگذرد جایی برای غذای جدید نیست .
بر خلاف معده ، ظرفیت غذایی معنوی روح سیر شدنی و پر شدنی نیست ، هر اندازه بیشتر معلومات کسب کند برای کسب‏ معلومات دیگر آماده‏تر و گرسنه‏تر می‏شود و می‏گوید خدایا بر علم من بیفزای‏
، چنین نیست که باید معلومات اولی خود را فراموش کند و ظرف روح خود را از آنها خالی کند تا بتواند معلومات جدیدی فراگیرد .
علی علیه السلام می‏فرماید :
" هر ظرفی به واسطه ریختن چیزی در آن از وسعتش کاسته می‏شود مگر ظرف‏ علم که هر اندازه بیشتر بریزند وسیع‏تر و با گنجایش تر می‏گردد " .

ادامه مطلب




نوشته شده در تاریخ یکشنبه 91 فروردین 13 توسط محمد



حجة الاسلام والمسلمین آقاى حاج نظام الدینى اصفهانى رحمه الله علیه نوشته اند:

روزى منزل حاج عبدالغفور یکى از حاجى هاى موجه و ملازم آیة اللّه حاج سید محمد تقى فقیه احمد آبادى صاحب کتاب شریف « مکیال المکارم فى فوائد الدعاء للقائم علیه السلام » بودم ، یکى از رفقاى ایشان به نام حاج سیّد یحیى مشهور به پنبه کار گفت : برادرم را که مدتى بود فوت نموده در خواب دیدم با وضع و لباس خوبى که موجب شگفتى بود.

گفتم : داداش دیگر آن دنیا کلاه چه کسى را برداشتى ؟

گفت : من کلاه کسى را بر نداشتم .

امام حسین (ع)

گفتم : من تو را مى شناستم این لباس و این موقعیت از آن تو نیست .

گفت : آرى دیشب شب اول قبر مادر قبرکن بود . آقا سیدالشهدا (ع) به دیدن آن زن تشریف آوردند و فرمودند: به کسانى که اطراف آن قبر بودند خلعت ببخشند و من هم از آن عنایات بهره مند شدم بدین جهت از دیشب وضع و حال ما خوب شده و این لباس فاخر را پوشیده ام .

از خواب بیدار شدم نزدیک اذان صبح بود، کارهاى خود را انجام داده و حرکت کردم براى تخت فولاد (قبرستان تاریخى و با عظمت اصفهان) . براى تحقیقات سر قبر برادرم رفتم ، بعضى قرآن خوانها کنار قبرها قرآن مى خواندند، از قبرهاى تازه پرسش کردم ، قبر مادر قبرکن را معرفى کردند، گفتم : کى دفن شده ؟ گفتند: دیشب شب اول قبر او بوده است . متوجه شدم تاریخ با گفته برادرم در خواب مطابق است .

رفتم نزد آقاى قبرکن در تکیه مرحوم آیة اللّه آقا میرزا ابوالمعالى (استاد مرحوم آیة اللّه العظمى بروجردى و صاحب کرامات عجیبه) که محاذى قبر آن زن بود ، احوالپرسى نمودم و از فوت مادرش سؤال کردم ، گفت : دیشب اول قبر او بود.

گفتم : روضه خوانى مى کرد؟ روضه خوان بود؟ کربلا مشرف شده بود؟

گفت : خیر ، سؤال کرد: این پرسشها براى چیست ؟

خواب خود را گفتم ، گفت : هر روز زیارت عاشورا مى خواند.






نوشته شده در تاریخ شنبه 91 فروردین 12 توسط محمد
طبقه بندی: دینی



موعظه‎ای از امام باقر علیه السلام

محمد بن منکدر، از دانشمندان اهل تسنن می‎گوید: روزی در هوای بسیار گرم به حومه شهر مدینه رفتم، در بین راه به محمد بن علی (امام باقر علیه السلام) برخوردم (که برای سرکشی به املاک خود بیرون آمده بود). دو تن از کارگرانش، وی را همراهی می‎کردند. با خود گفتم: یکی از بزرگان قریش در این هوای گرم برای به دست آوردن دنیا بیرون آمده! می‎روم و او را موعظه می‎کنم!

نزدیک رفتم و سلام کردم، نفس زنان و عرق‎ریزان پاسخ داد. به او گفتم: خداوند امورتان را اصلاح کند، شما، یکی از بزرگان قریش، در این هوای گرم برای طلب دنیا بیرون آمده‎اید، اگر هم اکنون مرگ شما فرا رسد چه خواهید کرد؟!

آن جناب دست از دوش کارگرانش برداشت، روی پا ایستاد و فرمود: به خدا! اگر در همین حال مرگم فرا رسد، در حال فرمانبرداری خداوند به سویش شتافته‎ام. من کار می‎کنم تا در زندگی نیازمند امثال تو نباشم! زمانی باید از مرگ بترسم که در حال معصیت و نافرمانی خداوند، بر من درآید.

(محمد بن منکدر می‎گوید) بعد از شنیدن این پاسخ (متین و قانع کننده) از حضرت، گفتم: خدایت رحمت کند! می‎خواستم شما را موعظه کنم اما شما مرا موعظه کردید.(1)

 

اَلکادُّ عَلی عِیالِهِ کَا المُجاهِدِ فِی سَبیلِ الله. (2)

کسی که برای گذران زندگی (خود و) عیالش تلاش می‎کند همانند مجاهد در راه خداست.

امام صادق علیه السلام

 

1- ارشاد مفید، ج 2، صص 159 – 160.

 

2- وسائل الشیعه، ج 12، ص43/ المحجة البیضاء، ج 3، ص 143.

 

جلوه‎های تقوا، ج 3، محمدحسن حائری یزدی .






نوشته شده در تاریخ شنبه 91 فروردین 12 توسط محمد
طبقه بندی: دینی



شهید حمید باکری در پاییز سال 1333 "ه‌.‌ش‌" در شهر ارومیه دیده به جهان گشود‌. در سن دو سالگی مادرش را در یک حادثه تصادف از دست داد و با خانواده‌اش پیش عمه‌اش زندگی کرد و در اصل عمه‌اش نقش مادر را برای او بازی می‌کرد‌.
در دوران مدرسه‌اش ساواک برادر بزرگترش را به شهادت رساند‌. به همین علت از جانب پدر برای فعالیت‌های سیاسی محدودیت داشت‌. بعد از اتمام دوره متوسطه به سربازی رفت و در دوران سربازیش بیشتر با حقایق اطراف آشنا شد و بعد از اتمام سربازی به کمک مهدی و یکی دیگر از دوستانش به دانشگاه راه پیدا کرد‌.

شهید حمید باکری

فعالیتهای انقلابی و مذهبی خود را گسترده کرد‌. او برای محکم‌تر کردن پایه‌های اعتقادیش و به سبب مشکلاتی که در ایران برایش به وجود آمده بود تصمیم گرفت از کشور خارج شود، ابتدا به ترکیه رفت اما با دیدن وضع آن جا و وضع دانشجویان دانشگاههای ترکیه شروع به مکاتبه با پسر دایی‌اش در آلمان کرد‌. و بالاخره شهر "آخن‌" پذیرای حمید شد‌. بعد از مدتی شنید که امام خمینی‌(ره‌) به پاریس تبعید شده‌اند، لذا پس تصمیم گرفت که بدون واسطه صحبتهای امام را بشنود‌. او کم کم شروع به حمل اسلحه کرد و سلاح‌ها را تا مرز ایران و ترکیه می‌آورد و بقیه به عهده مهدی بود‌.
حمید برای پیروزی انقلاب به ایران آمد و در تظاهرات مردمی شرکت می‌کرد تا اینکه انقلاب اسلامی به پیروزی رسید‌. بعد از پیروزی حمید به عضویت سپاه پاسداران ارومیه درآمد و بعد از مدتی به فرمان امام که مبنی بر تشکیل بسیج بود، مسئول بسیج استان شد و همسرش هم مسئول بسیج خواهران‌.
کم‌کم ارومیه داشت حال و هوای قبل از پیروزی را فراموش می‌کرد و همه چیز رنگ و بوی انقلابی گرفته بود‌.
در یکی از نماز جمعه‌ها حضرت آیت‌الله خامنه‌ای فرمان آزادسازی سنندج از دست ضد انقلابیون و دموکراتها را صادر کردند، حمید هم
150 نفر از بچه‌های سپاه را برای مقابله با ضد انقلابیون به سنندج برد‌.
سنندج و مهاباد آزاد شد و حال نوبت بازسازی بود، حمید مسئول کمیته برنامه جهاد شد و تصمیم بر بازسازی داشت‌. بعد از اینکه جنگ شروع می‌شود حمید بودن درجبهه‌ها را به فعالیت پشت ترجیح جبهه می‌دهد‌.
اما حضور حمید در همه جا لازم بود چون نیروی فعال و مخلصی بود‌. در سال
60 خدا "احسان‌" را به او داد‌. پس حال علاوه بر مسئولیتهایش باید معلم خانواده نیز باشد‌. پس خانواده را همراه خود به اهواز می‌برد‌. عملیاتها شروع می‌شود‌. حمید در عملیاتهای زیادی شرکت می‌کنند‌. از جمله : فتح‌المبین‌، بیت‌القمدس‌، رمضان‌، والفجر مقدماتی‌، والفجر چهار، و غیره‌، اما آخرین عملیاتی که حمید در آن حضور داشت "خیبر" بود‌. آقا مهدی زنگ زد و حمید را به حضور در جبهه فرمان داد‌.
حمید هم از خانواده خداحافظی کرد‌. رفت و حاج مهدی معاونانش را به همه معرفی می‌کند‌. اولی حمید باکری و دومی مرتضی یاغچیان‌. حمید باکری در حال حفاظت از پل جزیره مجنون از دست عراقیها به شهادت می‌رسد و یاغچیان مسئولیت او را به عهده می‌گیرد اما چندی بعد او نیز شهید می‌شود اما جزیره مجنون حفظ می‌شود‌.

 






نوشته شده در تاریخ شنبه 91 فروردین 12 توسط محمد
طبقه بندی: شهید و شهادت




ساعت دقیقا یازده و نیم شب است که مقابل در اصلی بهشت زهرا هستیم... این گفت‌و‌گویی است متفاوت با یکی از سربازانی که خیلی از آنها از پست دادن در بهشت زهرا می ترسند و برخی از آنها توهماتی زده اند که مسئولان مجبور شده اند در هر کیوسک به جای یک سرباز از دو سرباز برای نگهبانی استفاده کنند. 

***
بهشت زهرا

چطور سرباز بهشت زهرا شدی؟ 

از روی بدشانسی یا خوش شانسی دیگران. نمی دانم اما وقتی برگه های تقسیم را دادند دستمان چاره ای نداشتم جز اطاعت کردن. هیچ وقت فکرش را نمی کردم که روزی در کنار مرده ها پست بدهم.

ترسناک نیست؟ خیلی ها هستند که از مرده می ترسند. 

از بچه ها شنیده ام که چند نفری فرار کرده اند.من خودم از چیزی نمی ترسم اما به هر حال فضای سنگینی است.شنیده ام که چند بار سربازها توهم زده اند و داد و بیداد به راه انداخته اند.مثل اینکه قبلا در هر منطقه پستی یک سرباز حضور داشته است اما از زمانی که خیلی ها فراری شده اند و خیلی ها هم توهم زده اند برای هر جایگاه پستی دو سرباز را مامور کرده اند.شب هایی که باد می آید اینجا خیلی ترسناک می شود.

اما تعداد شما که در اینجا بیشتر از دو نفر است. شاید بیشتر از بقیه می ترسید!؟ 

نه،اینجا یکی از ورودی های اصلی است و طبیعی است که باید سربازهای بیشتری پست بدهند.

چرا؟ 

به خاطر اتفاقاتی که در اینجا می افتد.خیلی ها بویی از آدمیت نبرده اند و در اینجا هم دست از کارهای کثیف خود بر نمی دارند.

حرف هایت اصلا مفهوم نیست. کمی واضح تر حرف می زنی؟ 

قبلا بهشت زهرا نور کافی نداشت اما الان پرژکتورهایی نصب کرده اند که تا فاصله زیادی را می شود دید. ما دراینجا پست های سیار هم داریم که در محوطه گشت می زنند.تا چند سال پیش دور تا دور فضای بهشت زهرا حفاظ نداشت و هر کسی می توانست به راحتی و در ساعاتی که ممنوع است به اینجا وارد شو د.اما حالا شرایط بهتر شده است و ما هم هستیم که از اینجا محافظت می کنیم.

از چه چیزی محافظت می کنید؟ مگر اینجا چه اتفاقاتی می افتد؟ 

آخر نمی شود همه چیز را گفت.این موردی که می خواهم بگویم را من فقط شنیده ام.خاطراتی است که تعریف می کنند.حفاظت شدید از بهشت زهرا چند دلیل دارد.شنیده ام که چند سال پیش و در یکی از قبرهای خانوادگی دو نفر را دستگیر کرده بودند.یک دختر و یک پسر. آنها کلید داشته اند و از پشت در را قفل کرده بودند.

موردی بوده که خودت آن را دیده باشی؟ 

در یکی از پست ها من سرباز محافظ بودم و در محوطه چرخ می زدیم که به موردی بر خوردیم .بیان کردن آن هم شرم آور است. یکی از روزهای وسط هفته بود و هنوز هوا تاریک نشده بود. ساعت 5 یا 6 یکی از بعد از ظهرهای تابستان امسال.در عبور از کنار یکی از سرویس های بهداشتی و در عین ناباوری دیدیم که یک پسر و دختر با هم به سرویس زنانه رفتند!حدس ما این بود که شاید آنها همسر هستند و احتمالا برای خانم ایشان مشکلی پیش آمده و...دقایقی گذشت و دیدیم خبری نشد.حدس ما کاملا اشتباه بود. آنها را دستگیر کردیم و تحویل مراجع قضایی دادیم.نمی دانم خود آنها چطور دلشان می آید که در بهشت زهرا،که آخر دنیا است دست به این کارها می‌زنند.

خاطره خوبی از خدمت کردن در اینجا داری؟ 

اینجا هر چیزی که می بینیم غم و غصه است. چه خاطره خوبی؟ همه اش با مرده ها و خانواده های آنها سر و کار داریم.همه هم عصبانی هستند و زیاد با ما همکاری نمی کنند.من دوست دارم از همین جا به همه مردمی که سر و کارشان به اینجا می افتد بگویم که ما را مثل فرزندان خودشان حساب کنند. وقتی جلوی آنها را می گیریم و از ورودشان به بهشت زهرا در ساعاتی غیر معقول خودداری می کنیم عصبانی نشوند و بد و بیراه نگویند.این کار فقط به خاطر امنیت خودشان است.

به خاطر امنیت خودشان؟ 

منظورم این است که ممکن است هر اتفاقی برای آنها پس از ورود به بهشت زهرا بیفتد.ما که نمی دانیم چه می شود.شاید آنها هم توهم بزنند و شاید هم با کسی درگیر شوند.ممکن است دزدها از بالای میله ها به داخل آمده باشند و برای آنها مشکل ساز شوند.

دزدها؟ چه کسی به اینجا می آید تا دزدی کند؟اصلا مگر چیزی برای دزدیدن هست؟ 

آلومینیوم های دور قبور؛بهترین چیزی است که آنها به راحتی حملش می کنند و می برند.شاید باور نکنید اما آنها به چیزی رحم نمی کنند.ترفند برخی از آنها این است که کمین می کنند و وقتی خانواده ها از کنار قبرها بلند می شوند دسته گلی را که برای مرده خود آورده اند را می دزدند و دوباره آن را می فروشند.هر چیز به درد بخوری که باشد را می برند و می فروشند.به همین دلیل است که می گویم این آدم ها ممکن است در بهشت زهرا با کسانی که ما در ساعات غیر معمول اجازه ورودشان را می دهیم برخورد کنند و هزار و یک اتفاق دیگر...

خاطره خوب که برایمان تعریف نکردی، از خاطرات بد اینجا بگو.خاطراتی که ربطی به ترس و این جور چیزها نداشته باشد. 

نمی شود اسمش را گذاشت خاطره، بلکه عذاب است. ما اینجا سرباز هستیم و در بدترین شرایط داریم خدمت می کنیم برخی از مسئولان ما وقتی می خواهند سربازان را تنبیه کنند به آنها می گویند که غسالخانه را تمیز کنید. هر کسی جرات این کار را ندارد. خود من تا به حال پایم را آنجا نگذاشته ام. واقعا سخت است که وارد آنجا شوی. البته من کسی ازسربازان را ندیده ام که این کار را انجام بدهد. فکر می کنم فقط برای ترساندن است.

حرفی مانده که بزنی؟ 

نه،فقط به دوستانت زنگ بزن و بگو زودتر بیایند تا برای من دردسر نشود.نمی خواهم مشکلی پیش بیاید تا مجبور به شستن غسالخانه شوم.البته دروغ گفتم چون با همه شجاعتی که دارم می ترسم این کار را انجام بدهم!

منبع:آفتاب






نوشته شده در تاریخ شنبه 91 فروردین 12 توسط محمد
طبقه بندی: اخبار


طول ناحیه در قالب بزرگتر از حد مجاز
با کلیک بر روی 1+ ما را در گوگل محبوب کنید