شخصیت انسان مؤمن باید شخصیت گناهگریز باشد. در اصطلاح روایات به گناه گریزی، «ورع» گفته میشود که بهترین نوع آن «اَلْوَرَعُ فِی الْخَلََواتِ» است. این که انسان در خلوتها، خود را از گناه نگاه دارد، بهترین نوع ورع است.
این شخصیت به آسانی شکل نمیگیرد، بلکه عوامل متعدّدی باید دست به دست هم بدهند تا چنین حالتی در انسان ایجاد شود. یکی از این عوامل، «مراقبه» است. مرتبه اوّل مراقبه نیز این است که خداوند را در همه حال حاضر و ناظر ببینیم. در مرتبه بعدی، میبایست خود را در محضر خدا ببینیم و در گام بعد باید کاری که فقط برای خداست، انجام دهیم و از غیر خدا بپرهیزیم. کرامت نفس، یک نوع روحیّه و حالت نفسانی است که از درون، انسان را با شرافت نگاه میدارد. برخی انسانها بسیار ارزان و کمقیمت هستند و زود به گناه میافتند. آنها، این کرامت را در وجود خود نشناختهاند. راه خدایی و راه بیخدایی با هم جمع نمیشود. ممکن است انسان روزهای اوّل و دوّم گمان کند که خدا و خرما، هر دو را دارد، ولی سرانجام در خواهد یافت که مسیرها جداست. هنگامی که آدمی غیر خدا را به کارهای خود راه داد، به طور تدریجی از مسیر قرآن و اهلبیت (علیهم السلام) جدا خواهد شد. برخی از افرادی که سنگ تمدّن غرب را به سینه میزنند و به امام حسین (علیه السلام) و برنامههایش توهین میکنند، از همان ابتدا انسانهای نانجیبی نبودهاند. بسیاری سابقه انقلابی و فعّالیت در مسجد و حسینیه داشتهاند. ما اکنون از نام اباعبدالله (علیه السلام) لذّت میبریم؛ امّا وقتی گناه کردیم، آهسته آهسته از راه او جدا میشویم. این به اختیار خود ماست. از آغاز اگر «نه» بگوییم، کار آسان میشود. ما مسلمان هستیم و چیزهایی داریم که برخی، از آنها بیبهرهاند و میخواهند ما هم آنها را از دست بدهیم. از این رو باید برای آن چه که خداوند به ما عطا کرده است، ارزش قائل باشیم. باید توفیق حضور در جلسه روضه امام حسین (علیه السلام) و گریه بر آن حضرت را قدر بدانیم. اگر این طور شد، ممکن است روزی حضور امام عصر (عجّل الله تعالی فرجه الشریف) را حس کنیم. راه خدایی و راه بیخدایی با هم جمع نمیشود. ممکن است انسان روزهای اوّل و دوّم گمان کند که خدا و خرما، هر دو را دارد، ولی سرانجام در خواهد یافت که مسیرها جداست. هنگامی که آدمی غیر خدا را به کارهای خود راه داد، به طور تدریجی از مسیر قرآن و اهلبیت (علیهم السلام) جدا خواهد شد. فردی میگوید از امام (علیه السلام) پرسیدم: «منظور از آیه«إِلَّا مَنْ أَتَی اللَّهَ بِقَلْبٍ سَلِیمٍ»؛1 مگر کسی که با قلب سلیم به سوی خدا بیاید، چیست؟» فرمود: «اَلْقَلْبُ السَّلیِمُ الَّذِی یَلْقی رَبَّهُ وَ لَیْسَ فیهِ أَحَدٌ سِواهُ»؛2 دل سالم، آن دلی است که نزد خدا آید و جز او درآن نباشد. اگر به گناه آلوده شدیم، اثر آن به صورت ناگهانی از دلمان بیرون نمیرود. مرحوم شیخ عبّاس قمی (رضوان الله تعالی علیه)، در کتاب «منازل الاخره» داستان زیبایی را نقل میکند. میفرماید: شخصی جلوی خانهاش نشسته بود. زنی آمد و پرسید: یکی از اموری که انسان را به شیطان دچار میکند، غفلت از یاد و ذکر خداوند است که شیطان را بر قلب و روح آدمی حاکم میکند. کسانی که ولایت شیطان را میپذیرند، تدبیر و ولایت الهی از آنها برداشته میشود. ولایت الهی به دو گونه خاصّ و عامّ است. ولایت عامّ، ولایت بر همه موجودات عالم است و ولایت خاصّ، مخصوص مؤمنین است که خداوند تدبیر امور آنها را خودش بر عهده میگیرد و کسی که ولایت شیطان را پذیرفت و از ولایت خاصّ خدا محروم میشود و یا به بیان دیگر کسی که تحت ولایت خداوند نرود، تحت ولایت شیطان قرار خواهد گرفت. چه بسیار کسانی که از این دنیا رفتهاند و آرزوی لحظهای زندگی دوباره و عبادت خدا را دارند. برخی در مجالس گناه شرکت میکنند و یا کاری را انجام داده و میگویند یک مرتبه یا یک شب است و یک شب هم هزار شب نمیشود! ابن ملجم هم یک مرتبه امام علی (علیه السلام) را کشت و شمر هم یک بار سر امام حسین (علیه السلام) را برید. گناهان یک به یک جمع میشود. این توجیه نمیتواند مجوّز گناه ما باشد. چه ضمانتی وجود دارد که در آن شب و آن لحظه نمیریم؟! اگر کسی گناه کند و در همان لحظه گناه بمیرد، کافر از دنیا رفته است. باید از گناهان فراری باشیم و شایسته است که هر وقت از گناه فرار کردیم، سجده شکر کنیم و از خدا بخواهیم، کاری کند تا دیگر زمینه گناه برای ما فراهم نشود و اگر کسی زمینهاش را فراهم کرد، خداوند دستمان را بگیرد تا آلوده به معصیت نشویم و از روی امام زمان (ارواحنافداه) شرمنده
داستان حمام منجاب
«حمّام منجاب کجاست؟» این مرد که آلوده به گناه بود و قصد تعرّض به آن زن را داشت، خانه خود را به او نشان داد و آن زن به خیال این که آن جا حمّام است، وارد خانه شد. آن مرد دوید، در را بست و از وی درخواست فعل حرام کرد. آن زن که خود را در معرض گناه دید، زیرکی کرد و گفت: «ببین! من خود نیز مایل به این عمل هستم و حرفی ندارم؛ ولی این طور نمیشود». پرسید: «چه کنیم؟» گفت: «من کثیف هستم، بگذار حمام بروم و شما هم مقداری عطر و غذا و ... بخر که شب خوشی داشته باشیم!» مرد پذیرفت، در خانه را باز کرد و گفت: «حمام، آخر این کوچه است، زود بیایی!» زن گفت: «خواهم آمد!» آن زن فرار کرد و رفت و فرار او برای مرد بسیار گران تمام شد. مرحوم شیخ عبّاس (رضوان الله تعالی علیه) مینویسد: بعد از مدّتی اجل این مرد فرا رسید و در حالی که در بستر مرگ افتاده بود، مدام میگفت: «کجاست آن زنی که سراغ حمّام منجاب را میگرفت؟!»3 آری، آن فرد گناه نکرد، امّا هنوز هوس گناه در دلش بود. به نظر شما اگر انسان به این حال بمیرد، کجا میرود؟
غفلت از خدا آدم انسان مرد
اثر غفلت از یاد خداوند
یک شب هزار شب نمیشود؟
گروه دین تبیان
طبقه بندی: دینی