نویسنده: علامه سید محمد حسین طباطبایى
در میان کتب آسمانى،قرآن کریم تنها کتابى است که از روز«رستاخیز»به تفصیل سخن رانده و در عین اینکه تورات نامى از این روز به میان نیاورده و انجیل جز اشاره مختصرى ننموده در قرآن کریم در صدها مورد با نامهاى گوناگون،روز رستاخیز را یاد کرده و سرنوشتى را که جهان و جهانیان در این روز دارند،گاهى به اجمال و گاهى به تفصیل بیان نموده است.
و بارها تذکر داده که ایمان به روز جزا (روز رستاخیز) همتراز ایمان به خدا و یکى از اصول سه گانه اسلام است که فاقد آن (منکر معاد) از آیین اسلام خارج و سرنوشتى جز هلاکت ابدى ندارد.
و حقیقت امر نیز همین است،زیرا اگر از جانب خدا حسابى در کار و جزاء و پاداشى در پیش نباشد،دعوت دینى که مجموعهاى از فرمانها خدا و اوامر و نواهى اوست،کمترین اثرى در بر نخواهد داشت و وجود و عدم دستگاه نبوت و تبلیغ در اثر،مساوى خواهدبود بلکه عدم آن بر وجودش رجحان خواهد داشت،زیرا پذیرفتن دین و پیروى از مقررات شرع و آیین،خالى از کلفت و سلب آزادى نیست و در صورتى که متابعت آن اثرى در بر نداشته باشد هرگز مردم زیر بار آن نخواهند رفت و از آزادى طبیعى دستبر نخواهند داشت.
و از اینجا روشن مىشود که اهمیت تذکر و یاد آورى روز رستاخیز، معادل با اهمیت اصل دعوت دینى است.
و هم از اینجا روشن مىشود که ایمان به روز جزاء مهمترین عاملى است که انسان را به ملازمت تقوا و اجتناب اخلاق ناپسندیده و گناهان بزرگ وادار مىکند چنانکه فراموش ساختن یا ایمان نداشتن به آن،ریشه اصلى هر بزه و گناهى است.خداى متعال در کتاب خود مىفرماید: ان الذین یضلون عن سبیل الله لهم عذاب شدید بما نسوا یوم الحساب (1)
یعنى:«کسانى که از راه خدا بیرون رفته و گمراه مىشوند،براى ایشان عذابى استسخت در مقابل اینکه روز حساب را فراموش کردند».
چنانکه پیداست در آیه کریمه،فراموشى روز حساب منشا هر گمراهى گرفته شده است.تامل در آفرینش انسان و جهان و همچنین در غرض و هدف شرایع آسمانى در پیش بودن چنین روزى (روز رستاخیز) را روشن مىسازد.
ما وقتى در کارهایى که در آفرینش تحقق مىپذیرد،دقیق مىشویم مىبینیم که هیچ کارى (که به طور ضرورت به نوعى ازحرکت نیز مشتمل است) بدون غایت و هدف ثابت انجام نمىیابد و هرگز خود کار به طور اصالت و استقلال مقصود و مطلوب نیستبلکه پیوسته مقدمه هدف و غایتى است و بپاس آن مطلوب مىباشد حتى در کارهایى که به نظر سطحى بى غرض شمرده مىشوند مانند افعال طبیعى و بازیهاى بچگانه و نظایر آنها اگر به دقت نگاه کنیم غایتها و غرضهایى مناسب نوع کار مىیابیم چنانکه در کارهاى طبیعى که عموما از قبیل حرکت مىباشد غایتى که حرکتبه سوى آن است غایت و غرض آن است و در بازیهاى بچگانه مناسب نوع بازى غایتى استخیالى و وهمى که مطلوب از بازى همانا رسیدن بدان است.
البته آفرینش انسان و جهان،کار خداست و خدا منزه است از اینکه کار بیهوده و بىهدف انجام دهد و دائما بیافریند و روزى دهد و بمیراند و باز بیافریند و روزى دهد و بمیراند و همچنین درست کند و به هم زند بىاینکه از این آفرینش غایت ثابتى را بخواهد و غرض پا برجایى را تعقیب کند.
پس ناچار براى آفرینش جهان و انسان، هدف و غرض ثابتى در کار است و البته سود و فائده آن به خداى بىنیاز نخواهد برگشت و هر چه باشد به سوى آفریدهها عاید خواهد شد،پس باید گفت که جهان و انسان به سوى یک آفرینش ثابت و وجود کاملترى متوجهند که فنا و زوال نپذیرد.
و نیز وقتى که از نظر تربیت دینى در حال مردم دقیق مىشویم مىبینیم که در اثر راهنمائى خدایى و تربیت دینى،مردم به دون گروه نیکوکاران و بدکاران منقسم مىشوند،با این حال در این نشاه زندگى تمیز و امتیازى در کار نیستبلکه بالعکس و على الاغلب پیشرفت وموفقیت از آن بدکاران و ستمکاران مىباشد و نیکوکارى توام با گرفتارى و بدگذرانى و هر گونه محرومیت و ستمکشى مىباشد.
در این صورت،مقتضاى عدل الهى آن است که نشاه دیگرى وجود داشته باشد که در آن نشاه هر یک از دو دسته نامبرده جزاى عمل خود را بیابند و هر کدام مناسب حال خود زندگى کنند. خداى متعال در کتاب خود به این دو حجت اشاره نموده مىفرماید: و ما خلقنا السموات و الارض و ما بینهما لا عبین ما خلقناهما الا بالحق و لکن اکثرهم لا یعلمون (2) .
یعنى:«ما آسمان و زمین و آنچه را که در میان آنهاستبیهوده نیافریدیم[آنها را جز به حق و از روى حکمت و مصلحتخلق نکردیم و لکن اکثر این مردم آگاه نیستند] (این احتمال دور از خرد، گمان کسانى است که به خدا کافر شدند،واى به حال این کافران از آتش که به کفار وعده داده شده!آیا ما کسانى را که ایمان آوردند و کارهاى نیک کردند مانند کسانى قرار خواهیم داد که در زمین افساد مىکنند؟یا پرهیزکاران را مانند اهل فجور قرار خواهیم داد؟) ».
و در جاى دیگر که هر دو حجت را در یک آیه جمع نموده،مىفرماید: ام حسب الذین اجترحوا السیئآت ان نجعلهم کالذین آمنوا و عملوا الصالحات سواء محیاهم و مماتهم ساء ما یحکمون و خلق الله السموات و الارض بالحق و لتجزى کل نفس بما کسبت و هم لا یظلمون (3) .
یعنى:«آیا کسانى که به جرم و جنایتها پرداختهاند،گمانمىبرند که ما آنان را مانند کسانى که ایمان آورده و کارهاى نیک انجام دادهاند قرار خواهیم داد؟به طورى که زندگى و مرگشان برابر باشد، بد حکمى است که مىکنند!خدا آسمانها و زمین را آفرید به حق (نه بیهوده) و براى اینکه هر نفس به آنچه با عمل خود کسب کرده جزا داده شود بىاینکه به مردم ستم شود».
و بارها تذکر داده که ایمان به روز جزا (روز رستاخیز) همتراز ایمان به خدا و یکى از اصول سه گانه اسلام است که فاقد آن (منکر معاد) از آیین اسلام خارج و سرنوشتى جز هلاکت ابدى ندارد.
و حقیقت امر نیز همین است،زیرا اگر از جانب خدا حسابى در کار و جزاء و پاداشى در پیش نباشد،دعوت دینى که مجموعهاى از فرمانها خدا و اوامر و نواهى اوست،کمترین اثرى در بر نخواهد داشت و وجود و عدم دستگاه نبوت و تبلیغ در اثر،مساوى خواهدبود بلکه عدم آن بر وجودش رجحان خواهد داشت،زیرا پذیرفتن دین و پیروى از مقررات شرع و آیین،خالى از کلفت و سلب آزادى نیست و در صورتى که متابعت آن اثرى در بر نداشته باشد هرگز مردم زیر بار آن نخواهند رفت و از آزادى طبیعى دستبر نخواهند داشت.
و از اینجا روشن مىشود که اهمیت تذکر و یاد آورى روز رستاخیز، معادل با اهمیت اصل دعوت دینى است.
و هم از اینجا روشن مىشود که ایمان به روز جزاء مهمترین عاملى است که انسان را به ملازمت تقوا و اجتناب اخلاق ناپسندیده و گناهان بزرگ وادار مىکند چنانکه فراموش ساختن یا ایمان نداشتن به آن،ریشه اصلى هر بزه و گناهى است.خداى متعال در کتاب خود مىفرماید: ان الذین یضلون عن سبیل الله لهم عذاب شدید بما نسوا یوم الحساب (1)
یعنى:«کسانى که از راه خدا بیرون رفته و گمراه مىشوند،براى ایشان عذابى استسخت در مقابل اینکه روز حساب را فراموش کردند».
چنانکه پیداست در آیه کریمه،فراموشى روز حساب منشا هر گمراهى گرفته شده است.تامل در آفرینش انسان و جهان و همچنین در غرض و هدف شرایع آسمانى در پیش بودن چنین روزى (روز رستاخیز) را روشن مىسازد.
ما وقتى در کارهایى که در آفرینش تحقق مىپذیرد،دقیق مىشویم مىبینیم که هیچ کارى (که به طور ضرورت به نوعى ازحرکت نیز مشتمل است) بدون غایت و هدف ثابت انجام نمىیابد و هرگز خود کار به طور اصالت و استقلال مقصود و مطلوب نیستبلکه پیوسته مقدمه هدف و غایتى است و بپاس آن مطلوب مىباشد حتى در کارهایى که به نظر سطحى بى غرض شمرده مىشوند مانند افعال طبیعى و بازیهاى بچگانه و نظایر آنها اگر به دقت نگاه کنیم غایتها و غرضهایى مناسب نوع کار مىیابیم چنانکه در کارهاى طبیعى که عموما از قبیل حرکت مىباشد غایتى که حرکتبه سوى آن است غایت و غرض آن است و در بازیهاى بچگانه مناسب نوع بازى غایتى استخیالى و وهمى که مطلوب از بازى همانا رسیدن بدان است.
البته آفرینش انسان و جهان،کار خداست و خدا منزه است از اینکه کار بیهوده و بىهدف انجام دهد و دائما بیافریند و روزى دهد و بمیراند و باز بیافریند و روزى دهد و بمیراند و همچنین درست کند و به هم زند بىاینکه از این آفرینش غایت ثابتى را بخواهد و غرض پا برجایى را تعقیب کند.
پس ناچار براى آفرینش جهان و انسان، هدف و غرض ثابتى در کار است و البته سود و فائده آن به خداى بىنیاز نخواهد برگشت و هر چه باشد به سوى آفریدهها عاید خواهد شد،پس باید گفت که جهان و انسان به سوى یک آفرینش ثابت و وجود کاملترى متوجهند که فنا و زوال نپذیرد.
و نیز وقتى که از نظر تربیت دینى در حال مردم دقیق مىشویم مىبینیم که در اثر راهنمائى خدایى و تربیت دینى،مردم به دون گروه نیکوکاران و بدکاران منقسم مىشوند،با این حال در این نشاه زندگى تمیز و امتیازى در کار نیستبلکه بالعکس و على الاغلب پیشرفت وموفقیت از آن بدکاران و ستمکاران مىباشد و نیکوکارى توام با گرفتارى و بدگذرانى و هر گونه محرومیت و ستمکشى مىباشد.
در این صورت،مقتضاى عدل الهى آن است که نشاه دیگرى وجود داشته باشد که در آن نشاه هر یک از دو دسته نامبرده جزاى عمل خود را بیابند و هر کدام مناسب حال خود زندگى کنند. خداى متعال در کتاب خود به این دو حجت اشاره نموده مىفرماید: و ما خلقنا السموات و الارض و ما بینهما لا عبین ما خلقناهما الا بالحق و لکن اکثرهم لا یعلمون (2) .
یعنى:«ما آسمان و زمین و آنچه را که در میان آنهاستبیهوده نیافریدیم[آنها را جز به حق و از روى حکمت و مصلحتخلق نکردیم و لکن اکثر این مردم آگاه نیستند] (این احتمال دور از خرد، گمان کسانى است که به خدا کافر شدند،واى به حال این کافران از آتش که به کفار وعده داده شده!آیا ما کسانى را که ایمان آوردند و کارهاى نیک کردند مانند کسانى قرار خواهیم داد که در زمین افساد مىکنند؟یا پرهیزکاران را مانند اهل فجور قرار خواهیم داد؟) ».
و در جاى دیگر که هر دو حجت را در یک آیه جمع نموده،مىفرماید: ام حسب الذین اجترحوا السیئآت ان نجعلهم کالذین آمنوا و عملوا الصالحات سواء محیاهم و مماتهم ساء ما یحکمون و خلق الله السموات و الارض بالحق و لتجزى کل نفس بما کسبت و هم لا یظلمون (3) .
یعنى:«آیا کسانى که به جرم و جنایتها پرداختهاند،گمانمىبرند که ما آنان را مانند کسانى که ایمان آورده و کارهاى نیک انجام دادهاند قرار خواهیم داد؟به طورى که زندگى و مرگشان برابر باشد، بد حکمى است که مىکنند!خدا آسمانها و زمین را آفرید به حق (نه بیهوده) و براى اینکه هر نفس به آنچه با عمل خود کسب کرده جزا داده شود بىاینکه به مردم ستم شود».
پی نوشت :
1-سوره ص،آیه 26.
2-سوره دخان،آیه 38.
3-سوره جاثیه،آیه 21 و 22.
نوشته شده در تاریخ
یکشنبه 91 فروردین 13 توسط
محمد
طبقه بندی: دینی
طبقه بندی: دینی