فاضل ارجمند,محب ولایت(آقای شیخ جعفر ابراهیمی)در نامه ای برایم نوشت:در سال 1415 ماه مبارک رمضان که جهت تبلیغ به اطراف شیراز رفته بودم,افطاری را در منزل آقای خداکرم زارع بودم و ایشان داستان زیر را نقل کردند:
همسر من بخاطر غده ای که در سر او پیدا شده بود,مدتی بود که به سردرد مبتلا بود,آن هم سر درد شدید,و دکتر ها از خوب شدن او مأیوس شده بودند و به اهل بیت عصمت و طهارت علیهم السلام مخصوصا وجود اقدس امام زمان-ارواحنا فداه- توسل پیدا کرد.یک روز خیلی ناراحت و افسرده در منزل نشسته بود که ناگاه صدای درب منزل بلند شد و سیدی نورانی وارد حیاط شدند.
این خانم وقتی سید بزرگوار را میبیند از علاقه ای که به سادات دارند می گوید:(ای آقا,من مبتلا به سردرد هستم که دکترها از خوب شدن من مأیوسند. شما از جدتان بخواهید که مرا شفا بدهد.من هم هر چه شما پول بخواهید به شما می دهم.)
آقا در حالی که تبسم به لب داشتند فرمودند:((ما احتیاج به چیزی نداریم و آمده ایم برای شفای شما و شما خوب میشوید.پس از این هم هر کجا درمانده شدی بگو:یا صاحب الزمان))
بی اختیار فریاد زدم یا صاحب الزمان و بیهوش شدم .
وقتی به هوش آمدم متوجه شدم سرم در دامان زنان همسایه است.گفتند جریان چیست؟
از اول تا آخر داستان را برای آنها نقل کردم.بحمدالله از همان وقت دیگر سردردم برطرف شده و نگرانی از این جهت ندارم.
برگرفته:توسلات و کرامات امام زمان ارواحنا فداه ص 270
طبقه بندی: امام زمان عج