حضرت صادق آل محمّد صلوات اللّه علیهم در ضمن بیانى مفصّل حکایت فرماید:
روزى یک نفر عرب بادیه نشین به قصد حجّ خانه خدا حرکت کرد و در حال احرام چند تخم کبوتر از لانه کبوتران برداشت ؛ و آن ها را شکست و خورد، سپس متوجّه شد که در حال احرام نباید چنین مى کرد.
و چون به مدینه بازگشت از مردم سؤ ال نمود خلیفه رسول اللّه صلى الله علیه و آله کیست ؟ و منزلش کجاست ؟
او را نزد ابوبکر بردند و او پاسخ آن را مسئله را ندانست .
و بالا خره در نهایت اءعرابى را نزد امیرالمؤ منین علىّ علیه السلام آوردند و حضرت پس از مذاکراتى اظهار نمود: آنچه سؤ ال دارى از آن کودکى که در کلاس نزد معلم نشسته است بپرس که او جواب کافى را به تو خواهد داد.
اءعرابى گفت : (إ نّا للّه و إ نّا إ لیه راجعون )، پیغمبر خدا رحلت کرد و دین بازیچه افراد قرار گرفت و اطرافیان او مرتدّ شده اند.
ادامه مطلب
یکى از اصحاب نزدیک امام جعفر صادق علیه السلام به نام زید شحّام حکایت کند:
روزى به همراه عدّه اى در محضر پربرکت آن حضرت بودیم ، یکى از شعراء به نام جعفر بن عفّان وارد شد و حضرت او را نزد خود فرا خواند و کنار خود نشانید و فرمود: اى جعفر! شنیده ام که درباره جدّم ، حسین علیه السلام شعر گفته اى ؟
جعفر شاعر پاسخ داد: بلى ، فدایت گردم .
حضرت فرمود: چند بیتى از آن اشعار را برایم بخوان .
همین که جعفر مشغول خواندن اشعار در رثاى امام حسین علیه السلام شد، امام صادق علیه السلام به قدرى گریست که تمام محاسن شریفش خیس گردید؛ و تمام اهل منزل نیز گریه اى بسیار کردند.
سپس حضرت فرمود:
ادامه مطلب
ولید بن صبیح مى گوید: بین راه مکه و مدینه ، همراه امام صادق (ع ) بودم ، سائلى آمد و درخواست کمک کرد، امام صادق (ع ) دستور داد به او چیزى دادند، چیزى نگذشت سائل دیگرى آمد و درخواست کمک کرد، باز آن حضرت ، دستور داد چیزى به او دادند، بعد از ساعتى ، باز سائلى آمد و تقاضاى کمک کرد، آن حضرت ، دستور داد به او نیز چیزى دادند.
تا اینکه سائل چهارم آمد و تقاضاى کمک کرد، امام صادق (ع ) درباره او دستور کمک نداد، فقط دعا کرد و فرمود:((خدا سیرت کند)).
سپس امام صادق (ع ) به ما رو کرد و فرمود: ((آگاه باشید که در نزدم چیزى وجود دارد که به او (سائل چهارم ) کمک کنم ، ولى مى ترسم مانند یکى از سه شخص شویم که دعاى آنها به استجابت نمى رسد، آن سه شخص عبارتند از:
1- شخصى که خداوند مالى به او بدهد، و او آن را در مورد ناشایسته اش مصرف کند، سپس بگوید:((خدایا به من بده ))، دعایش مستجاب نگردد.
2- مردى که درباره همسرش دعا کند که : ((خدایا مرا از او راحت کن ))، با اینکه خداوند اختیار (طلاق ) او را بدست آن مرد داده است ، چنین فردى نیز دعایش مستجاب نمى شود.
3- مردى که در مورد همسایه اش نفرین مى کند( و مى گوید: ((خدایا این همسایه ام را نابود کن )) )با اینکه راه خلاصى براى او وجود دارد، و آن اینکه خانه خود را بفروشد و بجاى دیگر برود، چنین کسى نیز دعایش به استجابت نمى رسد.
(و من سائل چهارم کمک نکردم ، تا مبادا مثل اولى (مصرف کننده مال در غیر مورد شایسته اش ) شوم و دعایم به استجابت نرسد).منبع:اصول کافی
1-مرحوم قطب الدّین راوندى روایت کرده است:
روزى از امام جعفر صادق علیه السلام سؤال کردند: روزگار خود را چگونه سپرى مىفرمائى؟
حضرت در جواب فرمود: عمر خویش را بر چهار پایه و رکن اساسى سپرى مىنمایم:
مىدانم آنچه که روزى براى من مقدّر شده است، به من خواهد رسید و نصیب دیگرى نمىگردد.
مىدانم داراى وظائف و مسئولیّتهائى هستم، که غیر از خودم کسى توان انجام آنها را ندارد.
مىدانم مرا مرگ در مىیابد و ناگهان بدون خبر قبلى مرا مىرباید؛ پس باید هر لحظه آماده مرگ باشم.
و مىدانم خداى متعال بر تمام امور و حالات من آگاه و شاهد است و باید مواظب اعمال و حرکات خود باشم .(1)
2- در روایات متعدّدى وارد شده است:
ادامه مطلب