یکى از اصحاب نزدیک امام جعفر صادق علیه السلام به نام زید شحّام حکایت کند:
روزى به همراه عدّه اى در محضر پربرکت آن حضرت بودیم ، یکى از شعراء به نام جعفر بن عفّان وارد شد و حضرت او را نزد خود فرا خواند و کنار خود نشانید و فرمود: اى جعفر! شنیده ام که درباره جدّم ، حسین علیه السلام شعر گفته اى ؟
جعفر شاعر پاسخ داد: بلى ، فدایت گردم .
حضرت فرمود: چند بیتى از آن اشعار را برایم بخوان .
همین که جعفر مشغول خواندن اشعار در رثاى امام حسین علیه السلام شد، امام صادق علیه السلام به قدرى گریست که تمام محاسن شریفش خیس گردید؛ و تمام اهل منزل نیز گریه اى بسیار کردند.
سپس حضرت فرمود:
ادامه مطلب
الف ) زینب کبرى : این لقب براى مشخص شدن و تمییز دادن او از سایر خواهرانش (که از دیگر زنان امیرمؤ منان به دنیا آمده بودند) بود.
ب )الصدیقة الصغرى : چون ((صدیقة ))لقب مبارک مادرش ، زهراى مرضیه (س ) است ، و از سویى شباهت هاى بى شمارى میان مادر و دختر وجود داشت ، لذا حضرت زینب را ((صدیقه صغرى )) ملقب کردند.
ج ) عقیله / عقیله بنى هاشم / عقیله الطالبین :
((عقیله )) به معناى بانویى است که در قومش از کرامت و ارجمندى ویژه اى بر خوردار باشد و در خانه اش عزت و محبت فوق العاده اى داشته باشد.
د) دیگر لقب ها:
از دیگر لقب هاى حضرت زینب ، موثقه عارفه ، عالمه غیرمعلمه ، عابده آل على ، فاضله و کامله است .
ره توشه راهیان نور، ص 258
طبقه بندی: خانم زینب س
رهبر انقلاب در زمان ریاست جمهوری خود در یکی از
بازدیدهای استانی از مناطق محروم کشور
حزب فقط حزب علی- رهبر فقط سید علی
شکر لله شیعه ای نامی شدیم
اهل جمهوری اسلامی شدیم
از خمینی درس عشق آموختیم
در تنور جبهه و جنگ سوختیم
بیعتی کردیم با سید علی
راه حق در قول و فعلش منجلی
منبع : بولتن
طبقه بندی: رهبرم سید علی
همسر عزیزم، تو بهتر از هر کسی با خصوصیات اخلاقی من آشنا هستی. تو نیک میدانی که عشق و علاقه عرفانی من به امام امت حد و مرزی ندارد. این انس و الفت من به حضرت امام یک وابستگی روحی و فاقد زمان و ابدیت است. من با تمام وجودم کوشیدهام تا فرمان امام عزیز را به بهای جان بخرم بعد از مرگم عکس کوچک مرا در قسمت تمثال مبارک امام ملصق کن تا تسکین بخش روحم گردد. از فرزندانم به نیکی مراقبت کن و به آنان چگونه زیستن و چگونه مردن را بیاموز و خط امام را سرمشق زندگی خود گردان. این دنیا گذراست و دلبستگی به آن نداشته باش. توشه آخرت را غنی ساز.
طبقه بندی: شهید و شهادت
جناب عمربنخطاب از زمان جاهلیت شرب خمر داشته و با وجود این که آیات الهی در موضوع نهی از شرب مسکرات - به نقلهایی - در شأن وی نازل میگردد و با وجود این که وی علنا اعلام میکند که این پایان نوشیدن اوست (1)... با این حال او نمیتواند این عادت دیرینه خود را ترک کند
و آنچه بسیار گزارش شده اهتمام بینظیرش به نوشیدن مسکرات است (2)که حتّی پیمانه لحظات احتضار او را نیز پر میکند و به نقلهای تاریخی نبیذ همان نوشیدنی است که جناب خلیفه در بستر مرگ آن را میطلبد و مینوشد تا آنجا که از محل جراحتاش سرریز میشود (3)...
ادامه مطلب
ولید بن صبیح مى گوید: بین راه مکه و مدینه ، همراه امام صادق (ع ) بودم ، سائلى آمد و درخواست کمک کرد، امام صادق (ع ) دستور داد به او چیزى دادند، چیزى نگذشت سائل دیگرى آمد و درخواست کمک کرد، باز آن حضرت ، دستور داد چیزى به او دادند، بعد از ساعتى ، باز سائلى آمد و تقاضاى کمک کرد، آن حضرت ، دستور داد به او نیز چیزى دادند.
تا اینکه سائل چهارم آمد و تقاضاى کمک کرد، امام صادق (ع ) درباره او دستور کمک نداد، فقط دعا کرد و فرمود:((خدا سیرت کند)).
سپس امام صادق (ع ) به ما رو کرد و فرمود: ((آگاه باشید که در نزدم چیزى وجود دارد که به او (سائل چهارم ) کمک کنم ، ولى مى ترسم مانند یکى از سه شخص شویم که دعاى آنها به استجابت نمى رسد، آن سه شخص عبارتند از:
1- شخصى که خداوند مالى به او بدهد، و او آن را در مورد ناشایسته اش مصرف کند، سپس بگوید:((خدایا به من بده ))، دعایش مستجاب نگردد.
2- مردى که درباره همسرش دعا کند که : ((خدایا مرا از او راحت کن ))، با اینکه خداوند اختیار (طلاق ) او را بدست آن مرد داده است ، چنین فردى نیز دعایش مستجاب نمى شود.
3- مردى که در مورد همسایه اش نفرین مى کند( و مى گوید: ((خدایا این همسایه ام را نابود کن )) )با اینکه راه خلاصى براى او وجود دارد، و آن اینکه خانه خود را بفروشد و بجاى دیگر برود، چنین کسى نیز دعایش به استجابت نمى رسد.
(و من سائل چهارم کمک نکردم ، تا مبادا مثل اولى (مصرف کننده مال در غیر مورد شایسته اش ) شوم و دعایم به استجابت نرسد).منبع:اصول کافی
در این فیلم که نویسنده فیلم نامه آن یک افغانی است ، این خواننده و بازیگر مستهجن نقشهای سخیف ، عریان شده و روابط جنسی غیر اخلاقی با مردان دیگر برقرار می کند تا از این راه کسب معاش کند.
وی که نماد به اصطلاح یک زن افغانی است اعلام می کند که دیگر تسبیح را با یاد خدا نخواهد چرخاند!
گفتنی است "تهمینه میلانی" ، در مصاحبه ای درباره عریان شدن گلشیفته فراهانی اظهار داشته بود: " گلشیفته دختر من است!
ادامه مطلب
1-مرحوم قطب الدّین راوندى روایت کرده است:
روزى از امام جعفر صادق علیه السلام سؤال کردند: روزگار خود را چگونه سپرى مىفرمائى؟
حضرت در جواب فرمود: عمر خویش را بر چهار پایه و رکن اساسى سپرى مىنمایم:
مىدانم آنچه که روزى براى من مقدّر شده است، به من خواهد رسید و نصیب دیگرى نمىگردد.
مىدانم داراى وظائف و مسئولیّتهائى هستم، که غیر از خودم کسى توان انجام آنها را ندارد.
مىدانم مرا مرگ در مىیابد و ناگهان بدون خبر قبلى مرا مىرباید؛ پس باید هر لحظه آماده مرگ باشم.
و مىدانم خداى متعال بر تمام امور و حالات من آگاه و شاهد است و باید مواظب اعمال و حرکات خود باشم .(1)
2- در روایات متعدّدى وارد شده است:
ادامه مطلب
چون چیزی را فراموش کردی بر من صلوات فرستید که موجب یاد آمدن آن چیز خواهد شد ان شاالله
و باعث توانگری است فردی خدمت ایشان رسید و از فقر شکایت کرد آنحضرت فرمود صلوات بر من باعث بر طرف شدن فقر است و نیز فرمود چون داخل خانه شوی سلام کن چه کسی باشد و یا نباشد و بر من صلوات فرست و توحید را بخوان . چنین کرد و در اندک مدتی توانگر شد چنانکه به همسایگان خود سود میرساند.
اللهم صلی علی محمد وآل محمد
منبع:وبلاگ جانبازان شیمیایی ایران
آمنه وهاب زاده یکی از شیرزنان دوران دفاع مقدس است. جانباز 70 درصد شیمیایی که امروز در خانه کوچکی در محله اکباتان تهران زندگی می کند. آن دختر جوان، ورزشکار، تکاور و آرپی جی زن خط مقدم دیروز، امروز به اتکای دستگاه اکسیژن ساز و عصای فلزیاش می تواند در اتاق 12 متری خانهاش قدم بزند. خانهاش با وجود یک لامپ مهتابی تاریک بود و از پنجره هایی که از بیرون غبار آلودگی هوای تهران را در آغوش گرفته بود نوری متصاعد نمی شد.
عصایش را به دیوار تکیه داد و روی مبل های راحتی خانهاش که بسیار فرسوده و شکننده شده بودند، نشست تا به سوالاتم پاسخ دهد متولد شهر اردبیل است. آمنه در دوران کودکی به دلیل شغل تجارت پدر همراه با خانواده برای سکونت به شهر سامرای عراق نقل مکان کردند. پدر آمنه به دلیل فعالیتهای سیاسی و انقلابی همیشه با یاران امام خمینی(ره) در کاظمین و نجف در ارتباط بود و این تعاملات در زندگی، تربیت و شخصیت آمنه تاثیر گذار شد.
آمنه وهاب زاده میگوید: 15ساله بودم که پدرم به طرز مشکوکی درعراق به شهادت رسید و من هم به دلیل فعالیتهای ضد شاهنشاهی ایران در عراق از طرف استخبارات رژیم بعث به ایران تبعید شدم. خوشبختانه خواهرم در تهران سکونت داشت و من در منزل ایشان مستقر شدم. بعد از چند روز به من گفتند که باید با آقای عسگراولادی و آقای نعیمی همکاری سیاسی داشته باشم. یکی از وظایف مهمی که از طرف حزب بر عهده من بود.
توزیع و نصب به موقع اعلامیهها و سخنرانیهای حضرت امام(ره)بودکه چندین بار هم از طرف ساواک دستگیر و زندانی شدم و چون مدرکی نداشتند مرا آزاد کردند. آن دوران به دلیل جوانی و پتانسیلی که داشتم خیلی فعال بودم و درکنار فعالیتهای سیاسی دورههای مختلف امداد و درمان را گذراندم تا بتوانم در راهپیماییها و درگیریها کمک حال زخمیها باشم. قبل از انقلاب بر اثر شکنجه های ساواک کمی زخمی شدم ولی شلاقها تنها کبودی در بدنم به جا گذاشته بود.
اولین مجروحیتم بر می گردد به سال 1359 زمانی که مسئولیت حفاظت و امنیت خواهران نماز جمعه تهران را بر عهده داشتم. در یکی از نمازهای جمعه منافقین اقدام به بر هم زدن جمع نمازگزاران کردند و مردم را مورد ضرب و شتم قرار می دادند. من هم که وظیفه نجات جان زنان نماز گذاران را بر عهده داشتم به طرف زنان منافق داخل جمعیت رفتم که یک بلوک سیمانی به پایم پرتاب شد، پایم شکست و روانه بیمارستان شدم.
پتانسیل جوانی، شور انقلابی و حس دفاع از کشور در وجود من نقش بسته بود و زمانی که حضور مردم در جنگ اعلام شد با همان پای شکسته از بیمارستان امام خمینی(ره) تهران به طرف مسجد جامع «واقع در پل سیمان شهرری» به راه افتادم تا از طرف کمیته انقلاب اسلامی به جبهه اعزام شوم. پس از ثبتنام و گذراندن دورههای مختلف نظامی در پادگان جی تهران و همچنین آموزش چهار ماهه دوره هایی اعم از سلاحهای سنگین، رانندگی تانک، عبور از دیوار مرگ، سقوط آزاد، تاکتیکهای رزمی، رزم شب و... به عنوان امداد گر به جبهه جنوب اعزام شدم.
امدادگر جنگ شدم
ادامه مطلب