اردیبهشت 91 - رهبرم سید علی
سفارش تبلیغ
صبا ویژن

                           رهبرم سید علی


بر رخ خامنه ای سید خوبان صلوات
بر جمال خوش این ماه خراسان صلوات
بر همه دشمن او لشگر شیطان لعنت
بر قد وارث آن پیر جماران صلوات


بر رخ خامنه ای سید خوبان صلوات



***اللَّهُـــمَّ صلّ عَلـــی مُحَمَّـــد وَ آلِ مُحَمّـَــد وَ عَجِّـــل فَرَجَـــهُم***






نوشته شده در تاریخ شنبه 91 اردیبهشت 2 توسط محمد
طبقه بندی: رهبرم سید علی



خدایا پرواز را به ما بیاموز تا مرغ دست آموز نشویم و از نور خویش آتش در ما بیفروز تا در سرمای بی‌خبری نمانیم. خون شهیدان را در تن ما جاری گردان تا به ماندن خو نکنیم و دست آن شهیدان را بر پیکرمان آویز تا مشت خونینشان را برافراشته داریم. خدایا چشمی عطا کن تا برای تو بگرید، دستی عطا کن تا دامانی جز تو نگیرد، پایی عطا کن که جز راه تو نرود و جانی عطا کن  که برای تو برود.
شهید معلم مهدی رجب بیگی؛ متولد سال 1336
******************
 شهید و شهادت » در کلام شهیدان

بگذارید بند بندم از هم بگسلد، هستیم در آتش درد بسوزد و خاکسترم به باد سپرده شود، باز هم صبر می‌کنم و خدای بزرگ خود را عاشقانه می‌پرستم. آرزو داشتم که شمع باشم، سر تا پا بسوزم و ظلمت را مجبور به فرار کنم. به کفر و طمع اجازه ندهم بر دنیا تسلط یابد.
شهید دکتر مصطفی چمران متولد سال 1311محل تولد تهران محل شهادت دهلاویه سال‌1360
******************
 
خدایا اگر می‌دانی که عاشقت شده‌ام، مرا به سوی خود فراخوان والا مرا رشد بده و توفیق تکامل الی‌الله نصیبم کن تا لایق شهادت گردم.
شهید مجتبی رسول زاده، محل تولد تهران، مکان شهادت خرمشهر به سال 1361
******************
 
من هیچ‌شاخه سبزی ندارم تا با خود به سرای دیگر ببرم، اما امید دارم که این شاخه‌های خشک شده در این لحظات پرثمر و پرنعمت جان بگیرند و سبز شوند.
شهید مجید پورکرمان محل تولد تهران، محل شهادت خرمشهر به سال 1361
******************
 
خدایا کمکم کن تا پایم نلرزد و هدایت کن گلوله‌های آتشین مرا تا بر سینه دشمنانت فرود آیند و هنگامی که صلاح تو در آن بود که جان ناقابل این حقیر تقدیم گردد، مهدی (عج) را بر بالینم فرست که سخت محتاج اهل بیت هستم. خداوندا درد تیر و ترکش و خمپاره را تحمل خواهم کرد، اما اندوه خمینی را هرگز.
شهید حسن رئوفی فریمانی، متولد سال 1344 در تهران، محل شهادت پنجوین به سال 1362
*****************

ادامه مطلب




نوشته شده در تاریخ شنبه 91 اردیبهشت 2 توسط محمد



 

شهید مصطفی ردانی پوربه سال 1337 ه..ش در یکی از خانه‌های قدیمی منطقه مستضعف‌نشین (پشت مسجد امام) شهر اصفهان متولد شد . پدرش از راه‌کارگری و مادرش از طریق قالی‌بافی مخارج زندگی خود را تأمین و آبرومندانه زندگی می‌کردند و از عشق و محبت سرشاری نسبت به ائمه‌اطهار (ع) و حضرت زهرا س برخوردار بودند . تا آنجا که با همان درآمد ناچیز جلسات روضه‌خوانی ماهانه در منزلشان برگزار می‌شد .

او که از بیت صالحی برخاسته بود و به لحاظ مذهبی ، خانواده‌ای مقید و متدین داشت ، تحصیل در هنرستان را به دلیل جو طاغوتی و فاسد آن زمان تحمل نکرد و از محیط آن کناره گرفت و با مشورت یکی از علما به تحصیل علوم دینی پرداخت .
شهید ردانی پور سال اول طلبگی را در حوزه علمیه اصفهان سپری کرد . پس از آن برای ادامه تحصیل و بهره‌مندی از محضر فضلا و بزرگان راهی شهر قم شد و در مدرسه حقانی به درس خود ادامه داد . مدرسه حقانی در آن زمان بنا به فرموده شهید بهشتی (ره)پذیرای طلابی بود که از جهت اخلاقی ایمانی و تلاش علمی نمونه بودند . او نیز که از تدین اخلاق حسنه بینش و همت والایی برخوردار بود به عنوان محصل در این حوزه پذیرفته شد
او که با سخت کوشی و تحمل مشقتها آشنایی دیرینه‌ای داشت ، حتی در ایام تعطیل از کار و کوشش غافل نبود .
ایشان حدود شش سال مشغول کسب علوم دینی بود . با نضج گرفتن انقلاب اسلامی با تمام وجود در جهت ارشاد و هدایت مردم وارد عمل شد و با استفاده از فرصتها برای تبلیغ به مناطق محروم کهکیلویه و بویراحمد و یاسوج سفر کرد و درسازماندهی و هدایت حرکت خروشان مردم مسلمان آن خطه تلاش فراوانی را ازخود نشان داد.

بعد از پیروزی انقلاب اسلامی
پس از پیروزی انقلاب اسلامی و تشکیل سپاه شهید ردانی پور با عضویت در شورای فرماندهی سپاه یاسوج فعالیتهای همه جانبه خود را آغاز کرد .
او با بهره‌گیری از ارتباط با حوزه علمیه قم در جهت ارائه خدمات فرهنگی به آن منطقه محروم حداکثر تلاش خود را به کار بست و در مدت مسئولیت یک ساله‌اش در سمت فرماندهی سپاه یاسوج به سهم خود اقدامات مؤثری را به انجام رساند . درگیری با خوانین منطقه و مبارزه با افرادی که به کشت تریاک مبادرت می‌ورزیدند از جمله کارهای اساسی بود که نقش تعیین کننده‌ای در سرنوشت آینده این مردم مستضعف به جا گذاشت .
این شهید بزرگوار که با درک شرایط حساس انقلاب اسلامی دو سال از حوزه و درس جدا شده بود با واگذاری مسئولیت به یکی از برادران به دامان حوزه علمیه بازگشت تا بر بنیه علمی خود بیفزاید .
هنوز چند ماهی از بازگشت او به قم نگذشته بود که حرکتهای ضد انقلاب در کردستان و بعضی از مناطق کشور شروع شد. او که از آگاهی و شناخت بالایی برخوردار بود و نمی‌توانست زمزمه‌های شوم تجزیه طلبی مزدوران استکبار جهانی و جنایات آنان را در به شهادت رساندن و سربریدن جهادگران مظلوم و پاسداران قهرمان تحمل نماید با وجود اینکه در دروس حوزوی به پیشرفتهای چشمگیری نایل آمده بود . به منظور مقابله با جریانات منحرف و آگاهی بخشی به مردم و بازگردان امنیت و ثبات کردستان به سوی این خطه شتات . یک سال تمام به همراه نیروهای جان برکف و رزمنده برای سرکوبی اشرار و نابودی ضد انقلاب و بر ملا کردن چهره کثیف آنان تلاش و فعالیت کرد .
در جلسه‌ای که به اتفاق نماینده حضرت امام قدس سره و امام جمعه اصفهان خدمت حضرت امام مشرف شده بودند ،‌ایشان از معظم له در مورد رفتن به کردستان کسب تکلیف کردند. حضرت امام به شهید ردانی پور امر فرمودند . شما باید به کردستان بروید و کارکنید .
او در آنجا هم به کار تبلیغ و ترویج احکام اسلام مشغول بود و هم به عنوان مجاهد فی‌سبیل الله در جنگ با ضد انقلاب شرکت می‌کرد علاوه بر این در بالا بردن روحیه رزمندگان اسلام در آن شرایط حساس و بحرانی نقش به سزایی داشت و در شرایطی که رزمندگان اسلام تمایل بیشتری به حضور در جبهه‌های جنوب را داشتند ، این شهید بزرگوار سهم زیادی درنگهداشتن برادران رزمنده در منطقه کردستان داشت و در ترویج اسلام زحمات طاقت فرسایی را متحمل گردید .

شهید مصطفی ردانی پورنقش شهید در جنگ تحمیلی


ادامه مطلب




نوشته شده در تاریخ شنبه 91 اردیبهشت 2 توسط محمد



شهید جلال شعبانی

ولادت: 1351 ـ همدان
نام: جلال
نام خانوادگی: شعبانی ایل
میزان تحصیلات: دانشجوی رشته حسابداری
سمت: بسیجی
مدت حضور در تفحص:
بیش از سه ماه در مناطق عملیاتی سومار ـ مهران
تاریخ و محل شهادت:
30/6/1374 در منطقه عملیاتی قلاویزان مهران
علت شهادت: انفجار مین
محل دفن: باغ شهادت (گلزار شهدای همدان)

به نقل از برادر: مهدی نوری
   پنج‌شنبه مورخ 30/6/1374 پس از اقامه نماز صبح، نشسته بودیم و بچه‌ها هر کدام در افکار خود غرق بودند. در همین حال رو به بچه‌ها کرده و گفتم:‌ از هر مقری در منطقه‌های غرب و جنوب،‌ خبر شهادت یا مجروحیت یکی از اعضاء تفحص به گوش می‌رسد. اما امروز دیگر نوبت ماست. صحبت روی همین موضوع ادامه داشت. پس از صرف صبحانه، عازم پای کار شده و با بیل مکانیکی کار دیروز را ادامه دادیم. بایستی کانال‌ها و سنگرها را بیل می‌زدیم. حدود ساعت 11 صبح بود که پیکر مطهر شهیدی از تبار عاشورائیان، نمایان شد...
   صدای صلوات و شکرگزاری گروه، فضا را عطرآگین ساخته بود. این شهید بزرگوار که متعلق به لشکر 14 ثارالله کرمان بود، آن روز را برای ما متبرک گردانید. در حال جمع آوری بقایای پیکر شهید، متوجه جلال شدم که شانه‌‌هایش تکان می‌خورد و همراه با اشک‌هایش،‌ شکر خدا را بر زبان جاری می‌ساخت. کار همچنان ادامه داشت. نیم ساعتی نگذشته بود که ناگهان صدای انفجاری در فضای منطقه پیچید. خود را سریعاً‌ به محل انفجار رساندم. پیکری غرق به خون روی زمین افتاده بود. جلال را دیدم که پیش پایش فرشی از نور گسترده شده بود تا به عرش خدا. او رقص در برابر مرگ را عملی می‌ساخت. در حالی‌که اشک از چشمانم جاری بود،‌ دیدم دست راست جلال، که تنها عضو سالم از جسم پاره‌پاره‌اش بود،‌ به حالت احترام و با آرامش خاصی بر روی سینه‌اش افتاد و روح مطهرش،‌ به سوی حضرت دوست شتافت.
   جلال همانند مولایش حسین(ع) بدون سر، با سینه‌ای سوراخ و دست و پایی قطع شده بسان پرنده‌ای عاشق و خونین به سوی معشوق پر کشید و ما زمینیان را در حسرت وانهاد.







نوشته شده در تاریخ شنبه 91 اردیبهشت 2 توسط محمد
طبقه بندی: شهید و شهادت



به یاد شهدایی که عاجزانه از خداوند درخواست می نمودند که
پیکرهاشان در کوهها و بیابانها غریبانه و مظلومانه بر زمین بماند
تا مقتدای راستین صدیقه اطهر سلام الله علیها باشند.
پیکرهای مطهری که بدنهای قطعه قطعه شان همچون سرور شهیدان،
حضرت ابی عبدالله الحسین علیه السلام در بیابانها باقی ماند
تا سندی شود بر مظلومیت یاران خمینی.

 شهدای گمنام
 

- تاریخ سازان آینده انسان همه گمنامند.
- گمنامی برای شهرت پرستها دردآور است اگرنه، همه اجرها در گمنامی است.
- (شهدا و رزم آوران دلاور) اگرچه در زمین گمنام هستند، اما در آسمان، در بلندترین معارج جبروتی، میان عرش‌نشینان کسی از ایشان مشهورتر نیست و آنچنان که در احادیث گفته‌اند شأنشان شأن انبیاست.
- تقدیر حقیقی جهان در کف مردانی است که پروای نام ندارند. آنان از گمنامی خویش کهفی ساخته‌اند و در آن پناه گرفته‌اند.
کهفی که آنان را از تطاول دهر مصون خواهد داشت. اصحاب کهف خود را از تعلقات رهانده اند و اینچنین، ننگ تعلقات نیز دامان آنان را رها کرده است.
- مردان حق اهل شهرت نیستند.
شهید سید مرتضی آوینی

من خیلی دوست داشتم که در این عملیات(خیبر) شهید شوم و جسدم در کنار مفقودین بماند و جنازه‌ام برنگردد. وا... آرزوی دیرینه‌ام نیز همین بوده که اگر شهید بشوم، سرگذشتی از زندگی من و نشانه‌ای از جنازه من و یا هیچ خبری از اینکه زنده یا مرده هستم برنگردد.
شهید مهدی زین الدین
 
- خوش دارم که مجهول و گمنام، به سوی زجردیدگان دنیا بروم، در رنج و شکنجه آنها شرکت کنم، همچون سربازی خاکی در میان انقلابیون آفریقا بجنگم تابه درجه شهادت نایل آیم.
خدایا من آمده ام با همه وجودم،...من چیزی از تو نمی خواهم من سربازی گمنامم، من درویشی سر و پا برهنه ام و هنگامی که چشم از جهان فرو می بندم می خواهم هیچ چیز نداشته باشم.
خوش دارم هیچ کس مرا نشناسد هیچ کس از غمها و دردهایم آگاهی نداشته باشد هیچ کس از راز و نیازهای شبانه ام نفهمد هیچ کس اشکهای سوزانم را در نیمه های شب نبیند هیچ کس به من محبت نکند هیچ کس به من توجه ننماید
شهید مصطفی چمران

من هجده سال در میان شما زندگی کردم. از شما و مسؤولین میخواهم که اگر من شهید شدم، بر سنگ مزارم هیچ گونه اسمی ننویسید، فقط یک سنگ صاف بگذارید. از شما میخواهم که به این وصیتم عمل کنید.
شهید مسعود خردمند
 

ادامه مطلب




نوشته شده در تاریخ جمعه 91 اردیبهشت 1 توسط محمد



جبرئیل نزد پیامبر (ص) آمد و گفت: اى پیامبر! خداوند تبارک و تعالى مرا با هدیه‌اى به سوى تو فرستاده است که پیش از تو ، به کسى چنین هدیه‌اى عطا نفرموده است. رسول خدا (ص) فرمود: آن هدیه چیست؟ گفت:

بهترین هدیه خدا

صبر و شکیبایى و حتى بهتر از صبر.

حضرت رسول پرسید: بهتر از صبر چیست؟ جبرئیل گفت:

خشنودى (به ارادة الهى) و بهتر از آن .

حضرت پرسید: بهتر و نیکوتر از رضا چیست؟ جبرئیل گفت:

پرهیزکارى و نیکوتر از آن.

حضرت پرسید: بهتر از اخلاص چیست؟ جبرئیل گفت:

یقین و بهتر از آن .

حضرت پرسید: بهتر از یقین چیست؟ جبرئیل گفت:

راه وصول به درجة یقین ، توکل بر خداى عزوجل است.

حضرت پرسید: توکل بر خداى عزوجل چگونه است؟ جبرئیل گفت:


ادامه مطلب




نوشته شده در تاریخ جمعه 91 اردیبهشت 1 توسط محمد



فضیلت خواندن سوره یاسین

«انّ لکلّ شیءٍ قلب و قلب القرآن یس».(ثواب الاعمال)


در روایات شریفی که همه‌ی مفسرین از کتاب‌های معتبر اخبار نقل کرده‌اند می‌فرماید:

«برای هر چیزی قلبی است و قلب قرآن سوره‌ی «یس» است».

قلب عالم وجود،

محمد(ص) است و سوره‌ای هم که ویژه‌ی محمد (ص)باشد، نسبت به همه‌ی قرآن، قلب قرآن

است؛چرا که خداوند فرموده است«لولاک لما خلقت الافلاک»

؛اگر به خاطر تو(حضرت محمد(ص)،نبود افلاک را نمی‌آفریدم.پس،همه‌ی موجودات به طفیل

محمد (ص) موجود گردیدند.

مطالب اصلی قرآن که مربوط به مبدأ و معاد و دعوت به آن است،

در سوره‌ی یس، جای دارد.هر که،در روز این سوره را بخواند

 تا شب،از جمله‌ی حفظ شدگان و روزی داده شدگان است،

و هر که در شب بخواند،تا روز،از جمله‌ی حفظ شدگان و روزی داده شدگان است.

هر که در قبرستان،این سوره را بخواند،

عذاب «اهل قبر»آن، کم می‌شود،و به تعداد مردگان،ثواب،برای قاری آن نوشته شود

 و بلاهای دنیا و عذاب‌های آخرت از او دفع گردد و

 به همین جهت این سوره را «دافعه» می‌نامند،همچنین،به آن«قاضیه» می‌گویند

؛چون که همه‌ی حاجت‌های خواننده‌ی آن روا گردد.

امام صادق(ع) فرموده‌اند:

«در قرآن، برای رسول خدا، پنج نام،وجود دارد:

محمد، احمد، عبداللّه،یس و نون»

 و رسول خدا(ص)نیز،فرموده‌اند:

«سوره‌ی یس در تورات،«معمّه» نامیده شده است؛یعنی نیکی هر دو جهان،شامل حال صاحب

 او است و از او بلاهای دنیا و عذاب‌های آخرت را دور می‌کند ».

در مورد اهمیت تعلیم قرآن،از امام صادق(ع) روایت شده:

«سوره‌ی یس را به فرزندان خودبیاموزید

؛«فانها ریحانة القرآن؛ زیرا که آن گل خوشبوی قرآن است».

سفیان بن سعید ثوری می‌گوید:

از حضرت امام صادق(ع) سؤال کردم:

ای رسول خدا(ص)،معنای این گفته‌ی خداوند که می‌فرماید:

«یس»،چیست؟

 فرمود:

نامی از نام‌های پیغمبر است و معنای آن،این است:ا

ی شنونده‌ی وحی من

،«و القرآن الحکیم؛قسم به قرآن حکیم».«انـّک لمن المرسلین.علی صراط مستقیم

؛تو [ای حبیب من] از رسولانی و بر راه راست؛یعنی راه آشکار می‌باشی».

همچنین از رسول خدا (ص) نقل شده است:

«قرآن برتر از همه چیزـ غیر از خدا ـ می‌باشد.

پس،کسی که به قرآن احترام گذارد

،هر آینه،خداوند متعال را احترام و عزّت گذارده و کسی که به قرآن بی حرمتی کند

، البته حق او را ناچیز شمرده است.

 حرمت قرآن [بر گردنت]مانند حرمت پدر،بر گردن فرزند است.

خداوند ابتلاهای دنیا را از کسی که قرآن را بشنودو بلاهای آخرت را از قاری قرآن دور می‌کند

 و به درستی که،

در کتاب خدا سوره‌ای است که «عزیز» نامیده می‌شود

 و قاری آن سوره «شریف» نامیده می‌شود،

این سوره، در نزد خدا، مصاحبش را ـ به تعداد [افراد قبیله‌های] «ربیع» و «مضر» ـ شفاعت

 می‌کند. پس رسول خدا(ص) فرمودند: آن سوره «یس» است؛بعد از آن فرمودند: ای

علی،سوره‌ی «یس» را بخوان؛ که در سوره‌ی«یس» ده برکت است،

1.گرسنه‌ای نمی‌خوابد،مگر اینکه سیر می‌شود.

2.و نه تشنه‌ای،مگر اینکه سیراب می‌شود.

3.و نه برهنه‌ای،مگر اینکه پوشانده می‌شود.

4.و نه مجردی، مگر اینکه ازدواج می‌کند.

5.و نه ترسانی، مگر اینکه ایمن می‌شود.

6.و نه در بندی،مگر اینکه نجات پیدا می‌کند.

7.و نه مریضی،مگر اینکه بهبودی می‌یابد.

8.و نه مسافری،مگر اینکه در سفر یاری می‌شود.

9.و نمی‌خوانید این سوره را،در نزد مرده‌ای، مگر اینکه [گناهان او را] کم می‌کند(و بر مقداری از گناهانش چشم پوشی می‌نماید).

10.و کسی که گم کرده‌ای دارد،این سوره را نمی‌خواند،مگر این که [گم شده‌اش را] پیدا خواهد کرد.

سیوطی از رسول اکرم(ص) روایت کرده است:

«کسی که در شبی، برای طلب خشنودی خدا،‌سوره‌ی یس را بخواند، آمرزیده خواهد شد».

همچنین،در حدیثی دیگر از رسول خدا(ص)روایت شده است:«من دوست می‌داشتم که سوره‌ی

«یس»،در قلب هر انسانی از امّت من بود، کسی که به خاطر کم بودن غذا و کافی نبودن آن،

این سوره را بخواند،[در غذای او] برکت پیدا شود، و هر گاه، بر زن سخت‌زا، آن را بخوانند، زاییدن

برای او آسان خواهد شد، و هر کس این سوره را بخواند، مثل این است که قرآن را یازده

مرتبه،ختم کرده است ».

ابوبکر گفت:


ادامه مطلب




نوشته شده در تاریخ جمعه 91 اردیبهشت 1 توسط محمد



سیلی زدن به حضرت زهرا ـ سلام الله علیها ـ

در مورد سیلی خوردن حضرت زهرا ـ سلام الله علیها ـ توسط عمر باید گفت:
اولاً: این مسئله با توجه به روحیه خشن عمر و مسئله‌ی تصاحب خلافت که به هر قیمتی طالب آن بودند و در این راه از اسائه ادب و اهانت به پیامبر اکرم ـ صلّی الله علیه و آله ـ إبا نداشتند. این روحیه عمر و اهانت او به پیامبر ـ صلّی الله علیه و آله ـ و اهل بیت او، هم در کتب اهل سنّت و هم در کتب شیعه به آن اشاره و تصریح شده است.
یکی از موارد اهانت به پیامبر ـ صلّی الله علیه و آله ـ توسط عمر که در کتب معتبر اهل سنّت و شیعه به آن اشاره شده است؛ موقعی بود که: پیامبر اکرم ـ صلّی الله علیه و آله ـ در آخرین روزهای حیاتشان برای جلوگیری از اختلاف و سوء استفادة بعضی از مهاجرین بعد از رحلت ایشان، قصد داشتند مطالبی را بنویسند و این ب
عنوان مدرک و سند باقی باشد و به این وسیله از اختلاف و سوء استفاده جلوگیری شود.
وقتی پیامبر ـ صلّی الله علیه و آله ـ فرمود: قلم و دوات و صفحه‎ای بیاورید، تا چیزی بنویسم که بعد از من گمراه نشوید.[1]

عمر بن خطاب در پاسخ گفت: این مرد هذیان می‎گوید و متوجه نیست که چه می‎گوید. ولی همین عمر وقتی ابوبکر در اواخر عمر و در آن مریضی سخت که حتی بعضی مواقع بیهوش می‎شد، قلم و دوات خواست تا خلیفه بعد از خود را تعیین کند، نگفت این مرد هذیان می‎گوید چرا که می‎دانست ابوبکر قصد دارد او را بعنوان وص
ی و خلیفه بعد از خود قرار دهد.[2] و در راستای بدست آوردن حکومت تا آنجا پیش رفتند که در شب عقبه، نقشه قتل پیامبر اکرم ـ صلّی الله علیه و آله ـ را کشیدند ولی موفق به اجرای آن نشدند.
و همچنین در غصب فدک و درخواست بازگرداندن آن به توسط حضرت زهرا ـ سلام الله علیها ـ و ایراد خطبه، وقتی که ابابکر از جواب عاجز می‎ماند شروع به اهانت به حضرت زهرا ـ سلام الله علیها ـ و حضرت علی ـ علیه السّلام ـ و آل آنها می‎کند که این مطالب بالا در کتب معتبر اهل سنت و شیعه بطور متعدد نقل شده است.
با تمام این احوالات و جریانات، دیگر سیلی زدن به حضرت زهرا ـ سلام الله علیها ـ در مقابل نقشه قتل پیامبر ـ صلّی الله علیه و آله ـ و دیگر جریانات، چیز عجیب و غیرقابل باور نیست بلکه در راستای غصب خلافت این عمل بطریق اولی می‎توانسته است از عمر سر بزند.
ثانیاً: مطلب سیلی خوردن حضرت زهراء ـ سلام الله علیها ـ را منابع معتبر سنّی و شیعه نقل کرده‎اند و راویان این قضیه، هم موثق بوده‎اند که از آن جمله طبری در «دلائل الامامه» می‎گوید: عمر در ضمن نامه‎ای برای معاویه پس از نقل قضیه سقیفه بنی ساعده و بیعت گرفتن برای ابوبکر، چگونگی برخورد با فاطمه ـ سلام الله علیها ـ را چنین بیان می‎کند:


ادامه مطلب




نوشته شده در تاریخ جمعه 91 اردیبهشت 1 توسط محمد




السلام علیک یا فاطمه الزهرا (س)

شاعر فرامرز فر
خ

شب است و گوهری خفته به تابوت
از این غم کل عالم گشته مبهوت
-
شب است و عالمی اندر غبار است
دل شیعه بسی اندوه بار است
-
شب است و یک گلِ پهلو شکسته
گل دیگر در این ماتم نشسته
-
شب است و مه نهان از دیده ها شد
که بغض خفته ی عالم رها شد
-
شب است و روح و جان از مرتضی رفت
ببین ظلم و تباهی ، تا کجا رفت
-
شب است و سینه ای پر سوز و آه است
درِ بیت علی ، از چه سیاه است
-
شب است و دخت طاها ، جان سپرده
ازآن ضربت که از ، بیگانه خورده
-
شب است و کودکان غم ناله دارند
به روی چشم و گونه ژاله دارند
-
شب است و گریه هاشان بی صدا شد
که لرزان زین عزا عرش خدا شد
-
شب است و شمع مادر گشته خاموش
گرفته کودکان ، لیکن در آغوش
-
شب است و خفته زهرا در دل خاک
ملائک هم بخوانندش ، به افلاک
-
شب است و دخت زهرا خون فشان است
که خاک مادر ما بی نشان است






نوشته شده در تاریخ جمعه 91 اردیبهشت 1 توسط محمد
طبقه بندی: حضرت زهرا س



طعنه و خنده به اشعار و شعارم بزنید

تیر غم بر دل دیوانه و زارم بزنید

در حفاظت ز امیرم علی خامنه ای

می شوم میثم تمار‏‎ به دارم بزنید
---------------------------------

امام خامنه ای

حقا که تو از سلاله ی فاطمه ای

با خنده ی خود به درد ما خاتمه ای

زیبا تر از این نام ندیدم به جهان

سید علی الحسینی الخامنه ای
--------------------------------

آهن آبدیده را ، زنگ عوض نمی کند

چهره انقلاب را ، جنگ عوض نمی کند

به خیل دشمنان بگو ، به کوری دو چشمتان

مطیع امر رهبری ، رنگ عوض نمی کند
-------------------------------

ادامه مطلب




نوشته شده در تاریخ جمعه 91 اردیبهشت 1 توسط محمد


با کلیک بر روی 1+ ما را در گوگل محبوب کنید